اصفهان در سال 1006 هجرى رسماً به پایختى شاه عباس اول انتخاب شده است و از این سال به بعد فعالیت قابل ملاحظهاى براى ساختن قصرها و پلها و مساجد تاریخى به منظور تزیین پایتخت به عمل آمده است. فکر ایجاد گردشگاهى مانند چهارباغ هم در همین سال براى پادشاه صفوى پیدا شده و دستور داده شده از محل دروازه دولت (مقابل کاخ فعلى شهردارى) تا دامنه کوه صفه (دروازه شیراز) خیابان طویل و عریضى مشجر احداث شود. در حقیقت چهارباغ بیشتر براى این که باغ باشد ساخته شده نه خیابان خاصه که این اسلوب خیابانسازى براى عبور و مرور آن زمان مورد احتیاج نبوده است و از حیث هئیت و ترکیب طورى است که بیشتر براى محل گردش و تفرج بوده تا براى رفت و آمد شهر به علاوه این خیابان در حاشیه شهر طرحریزى شده و بیشتر مخصوص گردش خانواده سلطنتى و درباریان بوده است. از جمله تفریحات زنان حرمخانه شاهى و دیگر زنان شهر یکى این بود که روزهاى چهارشنبه در چهار باغ اصفهان و پل سى و سه چشمه با روى گشاده و بى نقاب مىگشتند و تا مدتى از شب درپرتو مشعلها و شمعها در آنجا به سر مىبردند و به شادى و خنده و خوردن و نوشیدن مىگذراندند. در این روز تمام چهارباغ (قرق) مىشد در اطراف آن خواجه سرایان و ماموران خاصى از عبور مردان شهر به سختى جلوگیرى مى کردند و در این روز فروشندگان چهارباغ همه زن بودند گردش اختصاصى زنان اصفهان در چهارباغ از روز چهارشنبه بیست و سوم ماه صفر سال 1018 هجرى آغاز شده است.
پى یترودولاوالهسیاح معروف ایتالیایى که هر وقت صحبت از اصفهان زمان شاه عباس مى شود نام او هم به میان مى آید مى نویسد: چهارباغ بعضى روزها مخصوص گردش بانوان بوده و مسلماً براى یک جاده و معبر عمومى نمىتوان چنین اختصاصى را قابل شد. طول این خیابان سه میل و پهناى آن دو برابر خیابان رم است ابتداى این خیابان در جانب شهر اصفهان عمارت کوچکى است که به شکل کلاه فرنگى ساختهاند و اطرافش تمام ایوان و پنجره است. این عمارت با نقاشى و تزیینات بسیار دیگرى آراسته شده و براى آن بنا شده است که بتوان خیابان را از آن مکان بلند تماشا نمود و طول آنرا تشخیص داد. دو دیوار به ارتفاع مساوى در دو سمت خیابان است و پشت این دیوارها تا حدود نصف خیابان باغهایى است که به شاه تعلق دارد. مردم اجازه دادند داخل این باغها شده گردش کنند و حتى از میوههاى بیشمار آنجا در مقابل اندک انسانیت و تعارفى نسبت به باغبان استفاده نمایند. در طرفین خیابان در فاصلههاى مساوى درهاى این باغها دیده مىشود که رو به روى یکدیگر قرار گرفته و هر کدام آنها عمارت کوچک زیبایى است که فقط براى تفریح کسانى ساخته شده است که بخواهند در آنجا غذایى بخورند و یا ساعتى را تفریح نمایند. شماره این عمارتها بى اندازه و زیاد و نماى آنها خیلى آراسته و دلربا است و طورى با هم قرینه و جور و متناسب است که نمىتوان تصور کرد چیزى دلپذیرتر از آن وجود داشته باشد. درختهاى فراوان در هر سو چه در خیابان و چه داخل باغ در دو سمت دیوارها دیده مىشود که ردیف هم بیک اندازه در فواصل مساوى کاشته شده و چنان سبز و خرم است که هر اندازه تصور کنید این نقطه با طراوات و دلگشا است. علاوه بر اینها گوشه به گوشه در فاصله هاى معین مقابل بناهاى بسیار زیبا در وسط خیابان حوضهاى بزرگ آب با تناسب صحیح و اشکال مختلف بدون لبه دیده مىشود. آب در کف سنگفرش خیابان موج مىزند و راه نسبتاً عریضى در دو طرف براى عبور پیاده و سواره ساختهاند. نهر آب بزرگى که در وسط خیابان جاریست در جویبارى که از سنگ ساخته شده جریان دارد و به آبنماها مىریزد در چندین حوض فوارههاى بسیار زیبایى دیه مىشود و در بعضى از آنها نیز به وسیله احداث پارهاى سراشیبها آبشارهایى که در دنیا نظیر آن به این دلپسندى وجود ندارد درست کردهاند. قسمت وسط خیابان و پاى دیوارها با سنگهاى کوچکى فرس شد که براى مردم و اسبها راحت نیست لکن این طرف و آن طرف خیابان دو نقطهاى که خ
اک خوبى دارد جا گذاشته و گلهاى رنگارنگى نشاندهاند. یقیناً این گلها در موسم خود از عطر و منظره زیباى خویش دل و مشام جان را محظوظ و سرشار مى نمایند. در سال 1025 هجرى گردشگاه چهارباغ به طوریکه شاه عباس کبیر انتظار داشته آراسته شده بوده است. اسکندر بیک ترکمان مولف تاریخ عالم آراى عباسى در این باره چنین نوشته است:
القصه هر کسى از امرا و اعیان و سرکاران عمارات و به وقوف معماران و مهندسان شروع در کار کرده و در انجام ان ساعى گشتند و از ان تاریخ تا حال که سنه هجرى به خمس و عشرین و الف (1025 هجرى) رسیده و این شگرفنامه تحریر مىیابد عمارات باصفا و باغات دلگشا به نوعى که طرج کارخانه ابداع در عرصه ضمیرمبارک اشرف طرح افکنده بود به حیز ظهور امده در کمال لطافت و نهایت خوبى اتمام یافت. درختان سر به فلک افراشته و اشجار میوه دارش گویى به طوبى جنان پیوند دارد. الحاصل هر باغى از آن رشگ جنان و عمارات رفیعش که به نقوش بدیع مذهب و مزین و به صور مصوران نادره کار آراستگى دارد گویى سدیر و خور نق از آن نشانى است بلکه در عرصه گیتنى نظیر وى و عدیل آن محض خیال و گمانى.
عرصه گیتى نظیر وى وعدیل آن محض خیال و گمانى
عجب چارباغى است بهجت فزا
گرش تاریخ آن دل طلب کرد گفتم
نهالش به کام دل شه برآید
شادرن سیاح فرانسوى که در دوره پادشاهى شاه عباس دوم و شاه سلیمان مدتى در اصفهان به سر برده است راجع به خیابان چهارباغ در سفرنامه خود نوشته است: »این خیابان زیباترین معبرى است که تاکون دیده و یا شنیدهام، ولى امروز منظره خیابان چهارباغ به کلى تغییر یافته است. نهر سنگى وسط پیاده رو را پر کرده و خیابان را تسطیح نمودهاند. باغچههاى گلگارى طرفین پیاده رو براى سواره رو اختصاص داده شده. مغازههاى درجه اول شهر در طرفین پیاده روهاى دو جانب خیابان متمرکز شدهاند. سینماها و تئاترها و پاساژها و مهمانخانههاى جدید جاى سردر باغات سابق را گرفته و از آنهمه گلهاى فراوان که در وصف آنها گفته شده:
دست نگارین چو به گل مى رسید
حرف نچین تا سر پل مى رسید
و از چنارهاى تنومند و شاداب آن دیگرى اثر نیست
در زمان صفویه شهر اصفهان گشترس پیدا کرد و محله هایى تازه بنا نهاده شد. در این محلههاى جدید بسیارى از هنرمندان و بازرگانان که اغلب از جلفا و تبریز واقع در آذربایجان کوچ داده شده بودند، ساکن شدند. در همین زمان در اطراف میدان نقش جهان که تنها عمارت آن بنایى باقى مانده از زمان امیر تیمور بود و در محل کنونى عمارت عالى قاپو قرار داشت، بناهایى ساخته شده که هر یک از نظر معمارى از بهترین آثار هنرى و ارزنده این سرزمین به حساب مىآید. در حد فاصل عمارتها و محلههاى جدید و شهر قدیم اصفهان خیابان بزرگى به صورت تفرجگاهى ساخته شد که آن را چهارباغ نامیدند. سال احداث خیابان چهار باغ به استناد تاریخ عالم آراى عباسى سال 1006 هجرى قمرى است. هر یک از باغهاى اطراف چهارباغ نامى مخصوص داشته است که مشهورترینشان بنا به نوشته شاردن جهانگرد فرانسوى، عبارت بودهاند از: باغ تخت، باغ چهلستون، باغ کاج، باغ باامیر،باغ توپخانه، باغ نسترن، باغ فتح آباد، باغ پهلوان حسین، باغ بلبل،باغ مرغداران، باغ خانه شیران، باغ هزار جریب، باغ داوریش حیدرى و باغ دراویش نعمت اللهى.
با گذشت زمان در محل باغهاى اطراف چهارباغ، بناهاى مسکونى و تجارى ساختند و به تدریج به دلیل ماشینى شدن زندگى و نیاز به عبور و مرور اتومبیلها، حوضها و جوى وسط خیابان از بین رفت و به همین منظور آسفالت شدند. نهالهاى تازهاى نیز جایگزین درختان کهنسال خیابان شدند. در بخش شمالى چهارباغ نیز خیابان همانند آن ساخته شد که مجموعاً طول این دو به 6 کیلومتر مىرسد. هنگامى که جهانگرد مشهور ایتالیایى، پیترودولاواله در سال 1025 هجرى قمرى از اصفهان دیدن مىکرده است، هنوز محلههاى جدید و قدیم با هم مرتبط نبودهاند ؛از این رو این جهانگرد چنین نوشته است:
محل تماشایى دیگر اصفهان خیابانى است که فعلاً خارج از شهر قرار دارد ولى وقتى که محلات به یکدیگر ملحق مىشوند، کاملاً در وسط قرار خواهد گرفت. طول این خیابان دو تا سه میل و عرض آن شاید دو برابر پنت موله (Pontmolle) در رم باشد. در شروع این خیابان از سمت شهر اصفهان، خانه کوچک چهارگوشى قرار گرفته که ایوآنهاو پنجرههاى زیادى دارد و با تصاویر و نقش و نگارهاى جالبى تزیین شده است. از بالاى این خانه تمام خیابان را به خوبى مىتوان دید و غرض از ساختمان آن نیز همین بوده است.
پیترودولاواله درباره باغهاى اطراف خیابان چهارباغ که در پشت دیوارهاى منظم و یکنواخت چهارباغ واقع بودهاند چنین نوشته است:
مدخل این باغها با نظم و ترتیب خاصى در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند و بالاى هر یک از درها عمارت کوچک ولى زیباى ساخته شده که مىتوان ضمن گردش و تلفن وارد آنها شد و ممکن است اشخاص غذاى خود را در آن صرف کنند. تعداد این عمارات آن قدر زیاد است و قرینه سازى و تناسب به اندازهاى در آنها رعایت شده که واقعاً زیباتر از آن نمىتوان تصور کرد. به علاوه در داخل باغها و بیرون از آنها در خیابان صفوف طولانى و منظم درختان انبوهى قرار گرفته که تناسب و نظم ان فوق العاده است. نیز با فاصله هایى چند و غالباً در مقابل خانههاى زیبا حوضهاى بزرگى به اشکال مختلف در وسط خیابان قرار گرفته است که مملو از آب است و هر یک از آنها تا کنار معبر عریضى که براى عبور انسان و اسب بسیار مناسب است ؛ به فاصله هایى چند سنگفرش قطع و در زمین گلهاى مختلف کاشته شده است. خیابان را رودخانهاى قطع مىکند که عمق آن زیاد نیست و از ترکیب هزاران جویبارى که از کوهستانهاى نزدیک سرازیر مىشوند به وجود آمده است.
… روى این رودخانه پلى وجود دارد که تماماً از آجر ساخته شده و عرض آن از تنمام پلهاى رم بیشتر و طول آن حداقل سه تا چهار برابر آن پلهاست…
… بعد از این رودخانه خیابان کماکان با همان دیوارها و درختان و خانه ها و باغ ها و حوض ها ادامه دارد.
پیترودولاواله درباره وجه تسمیه چهارباغ چنین نوشته است:
…خیابان به باغ بسیار زیبایى که باغ هزار جریب نام دارد منتهى مىشود. این باغ و همچنین خیابانى که بدان اشاره کردم امروز به اسم چهارباغ خوانده زیر در اصل باغهاى چهارگانهاى در این محل وجود داشتهاند که از مجموع آنها وضع فعلى به وجود آمده است. سطح باغها یکى بالاتر از دیگرى قرار دارد منتها عبور از آتنها با اسب به آسانى صورت مىگیرد. در آنجا چیز دیگرى جز رشته درختان پرشاخ و برگ میوه وجود ندارد و تمام آنها آنقدر کوتاهند که پیادهها و سواران با دست مىتوانند میوه بچینند و به علاوه هر محوطهاى مخصوص درختان خاصى است. مثلاً یک مربع مخصوص درختان انجیز و مربع دیگر مخصوص درختان هلو و به همین نحو الى آخر…
… در عرض و طول باغ راههاى زیادى وجود دارد که اطراف آن را درختان سرو کاشته اند. این معابر به اندازهاى طویلند که انتهاى آن دیده نمىشود. از آخرین باغ که از همه بلندتر است نهرى عبور مىکند و سپس دیوارى آن را محدود مى سازد.
پیترودولاواله وقتى خیابان چهارباغ را با خیابانهاى مشابه آن در سرزمین خود مقایسه مى کند چنین مى نویسد:
…واقعاً داراى عظمتى بى نظیر است و باید با طیب خاطر اعتراف کنم خیابان پوپولو درم، خیابان پوجیودرناپل، خیابان شهرژن در خارج شهر ژن و خیابان مونرآل در شهر پالرمو، هیچکدام به پاى آن نمىرسد
خانم دیولافوا که سالها پس از انقراض صفویه – زمانى که چهارباغ از رونق افتاده بود و دیگر از آن همه زیبایى خبرى نبود – از اصفهان دیدن کرده بود، در سفرنامهاش چنین نوشته است:
… در این جا پنج خیابان عریض امتداد دارد که چنارهاى سیصدساله بر آنها سایه انداخته اما در قرون گذشته به این درختان پیر حس ترحمى نشان نداده اند.