بعد از قبرستان وادی السلام درنجف اشرف وسایر گورستانهای اعتاب مقدسه و همچنین گورستان قدیمی قم و مقبره شیخان باید قبرستان تخت فولاد را شریفترین و ارجمند ترین و متبرکترین مقابر و گورستانهای ایران بلکه عموم شهرهای شیعه نشین محسوب داشت . وجود « لسان الارض » که از بدو خلقت حکایت می کند و همچنین وجود قبر جناب « یوشع» از انبیای بزرگوار بنی اسرائیل در این سرزمنی مقدس که مربوط به دو هزار سال قبل و شاید کمی بیشتر باشد از امتیازات این زمین و گورستان می باشد.
باید در حفظ و نگهداری این آثار کوشید و آنها را از محو و فراموشی در امان داشت . در سال 1328 ه ،ش نویسنده کتاب مختصر و مفید « تذکره القبور» تالیف علامه جلیل القدر مرحوم مولی عبدالکریم گزی را با حواشی و ملحقات که خوشبختانه مورد توجه و عنایب بزرگان علم و دانش و همچنین مومنین و مقدسین قرار گرفت ازهمان تاریخ عده ای از اهل فضل و کمال پیشنهاد کردند که :
اگر جزوه ای شامل اسامی تکایای تخت فولاد و ذکر نام بزرگان مدفون در آنها و همچنین تاریخچه مختصری از این گورستان نوشته می شد وبه چاپ می رسید راهنمای اهل تحقیق و مطالعه و دلیل و گره گشای مقدسین برای درک فیض زیارت قبور می گردید .
کتاب رجال اصفهان یا تذکره القبور اگر چه ظاهراً کتاب کوچکی است اما شامل اسامی قریب ششصد نفر از بزرگان علماء ، شعراء ، فلاسفه ، حکماء، عرفاء و صوفیان و هنرمندان و خلاصه نمونه مختصری از رجال و مردان نامی اصفهانی در طول قرون و اعصار می باشد .
نویسنده در سال 1348 ه، ش کتاب « دانشمندان و بزرگان اصفهان »را تالیف ومنتشر ساخت و چون اساس و مبنای کتاب بر پایه تالیف قبلی بود نام دیگر آنرا هم تذکره القبور نهاد . این کتاب نیر مورد توجه و عنایت اهل مطالعه و تحقیق قرار گرفت و تقاضای فضلاء اصفهان بخصوص در موضوع تهیه مقالت یا کتابی که در حقیقت شناسنامه تخت فولاد باشد تجدید شد . در این موقع دیگر گورستانهای اصفان که شرح اجمالی واسامی آنها در مقدمه کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ذکر شده است یکی پس از دیگری به وسیله شهرداریهای وقت یا مردم سودجو تسطیح واراضی آن عموماً بصورت خیابان ، بیمارستان، مدرسه و یا خانه و مغازه در آمد و بطور کلی از بین رفت و هیچ گونه اثری از آنها باقی نماند حتی اسامی آنها را نیز تغییر دادند .
این سرنوشت برای گورستان عمومی و منحصر بفرد اصفهان یعنی : تخت فولاد نیز پیش بینی می شد زیرا از یک طرف وجود فرودگاه و تأسیسات مربوط به آن و از طرف دیگر ساخته شدن چندین باب مدرسه و دبیرستان در قسمت اراضی بائر آنجا و ازهمه مهمتر و اساسی تر تصرف غاصبانه برخی از منتفذین محلی و به ثبت رسانیدن اراضی بعنوان ملکیت و ساختن ده ها بلکه صدها خانه از چهار طرف موجبات از بین رفتن این گورستان و محو آثار ارزنده آن گردید .
در اواخر فروردین ماه سال 1363 ه، ش شهرداری اصفهان گورستان تخت فولاد را متروکه اعلان نمود و دفن اموات را در آنجا از اول اردیبهشت ماه سال مذکور (مطابق با 19 رجب سال 1404 ه ،ق ) قدغن کرد.
در اول گفته میشد که با قبور مومنین و مقابر خصوصی و تکایا کاری ندارند و بهمین صورت باقی خواهد ماند و فقط شهرداری درنظافت آنجا نظارت کرده و برای تلطیف هوا ایجاد فضای سبز می کند لکن بعداً مشاهده شد که تعدادی از قبور مومنین و تکیه و مقابر خصوصی را یکی پس از دیگر خراب کردند . البته شهرداری اظهار می داشت که این خرابیها با رضایت صاحبان اماکن است . این سخن هر چه باشد و تا هر اندازه بحقیقت نزدیک باشد کلام ما در نفس عمل تخریب و تسطیح و محو آثار ارزنده تخت فولاد است که آنرا عقلاً و شرعاً و عرفاً جائز نمی دانیم و می گوئیم درهر صورت آثار فرهنگی این گورستان باید حفظ شود ، البته از شهرداری تشکر وقدردانی می کنیم که در نظافت و پاکیزگی آنجا می کوشد .
ما می دانیم که گورستان متروکه همانند پیر فرتوت و بیمار محتضری است که با سختی جان کندن ومرگ روبروست و از این حال اواطرافیانش رنج می برند و مرگ او را بدعا از خدا می طلبند و مردن را جهت او آسایش و آرامش تصور می کنند . اما اگر پزشکی از راه دلسوزی و انسان دوستی که کسی را از رنج بردن و درد کشیدن آنهم کسیکه مرگش حتمی است بخواهد نجات دهد و به وسیله های مرگ او را نزدیک کند و از زندگی و حیات رهائیش بخشد مطابق کلیه قوانین و عقل و منطق و شرع چنین پزشکی جنایتکار و قاتل شمرده می شود و باید طبق موازین قانونی محاکمه و مجازات شود .
با اعتراف به این نکته که : قبرستان تخت فولاد طبق قانون وسنت طبیعی از بین رفتنی بوده (وهست) همانگونه که سایر گورستانها از بین رفت و ما خود شاهد و ناظر تعدادی از آنها بودیم ، اما کسانی که آنها را از بین بردند و در محو آثار تاریخی و نابودی آنها کوشیدند مجرمند .
گورستانها یکی از مبانی تاریخ هر ملت و شهر می باشند . تاریخ علمی و ادبی هرناحیه ای را می توان بطور اجمال از مقابر آن شهر بدست آورد . اگر قبور علماء ادباء، حکماء و شعرا و دیگر مشاهیر علمی از بین رفت دیگر آثار آنان نیز خواه ناخواه از بین رفتنی است مگر اندکی از مولفات آنها . اگر به یکنفر اصفهانی گفته شود : ابن مسکویه ای که او را اصفهانی میدانی و در شهر تو از دنیا رفت در کجا بخاک سپرده شد یا حافظ ابونعیم با آنهمه اهمیت که در کتب تاریخ وحدیث برای او نقل شده قبرش کجاست و ده ها بلکه صدها عالم دیگر چه جواب خواهد داد؟
آل خجند و آل صاعد دو خاندان روحانی و متنفذ اصفهان که تقریبا مدت چهار قرن مرکز علمی و قدرت سیاسی اصفهان بلکه نیمی از ایران به دست آنها بود قبورشان کجاست باید بگوئیم که در قبرستان طوقچی و قبرستان شاه میر حمزه بود که به مرور زمان ویران شده و زمینهای آنرا بصورتهای گوناگون در آورده اند ، اگر فرض شود که اینها سنی بودند ، پس آل ترکه که شیعه بودند چرا مقابرشان را خراب کردید و . . . جواب همه این پرسشها جز شرمندگی و سرافکندگی چیزی نیست .
باید متوجه باشیم که کاری نکنیم که یک قرن دیگر اعقاب ما مردم این زمان را بجهت عدم توجه به آثار گذشتگان و افتخارات آنها مورد سرزنش و نفرین قرار دهند .
در این جا ممکن است برای عده ای این پرسش بنظر برسد که : حفظ آثار و قبور گذشتگان چه لزومی دارد و آیا این عمل خلاف دستورات اسلام نیست مگر نگفته اند که اگر قبری خراب شد تجدید ساختمان نکنید (غیر از قبور علماء و بزرگان دین ) و. . .
در جواب آنها گوئیم که این همه دستورات بخاطر آنست که ملت مسلمان « مرده پرست » نباشد اما باید دوستدار علم و عالم باشد احترام به قبور علماء و زیارت آنان مرده پرستی نبوده بلکه احترام بمقام علم و دانش است مثلاً بزیارت قبر علامه مجلسی رضوان الله علیه می رویم و جهت ترویج روح آن عالم خدمتگزار فاتحه می خوانیم بخاطر علم او بخاطر خدماتی که بعالم اسلام و شیعه انجام داده بجهت قدردانی از یک عالم حقیقی . زیارت قبور جهت تنبیه و بیداری وعبرت است . از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده که فرمودند : « زورو القبور فانها تذکر کم الاخره » (نهج الفصاحه ـ ذکر اخبار اصفهان ) در اینجا بی مناسبت نیست چند بیت از قصیده ای که ادیب سخن سنج نکته پرداز آقای فضل الله اعتمادی متخلص به برنا که در رثاء جوان دانشمندان مرحوم دکتر مهندس بیژن نوربهشت فرزند سرتیپ نور بهشت اصفهانی (1315 ـ 1342 خورشیدی ) سروده است را جهت تنه و تذکر یاد آور شوم .
نیست این پهن دشت گیتی جز کشتزاری برای بذر افکن
گیر عبرت زرفتن دگران که رسد زود نوبت تو و من
تا بهم چشم برزنی گذرد عمر چون آفتاب از روزن
عمر شمع است و مرگ همچون باد شمع را باد کی نهد روشن
نکته ای گویمت زشیخ اجل که مضامین اوست زیب سخن
اجل است آفتاب و عمر چو برف کی بود ز آفتاب برف را ایمن
بعد از مشاهده این اوضاع و خراب شدن تخت فولاد و متروک ماندن آنجا و در نتیجه از بین رفتن آن لزوم تهیه ی رساله ای در معرفی مدفونین در این گورستان و ذکر تاریخچه اجمالی و مختصر آن ضروری بلکه واجب اخلاقی به نظر می رسد ، ضمناً عده ای از دوستان نیز در این باره اشاره ای فرمودند وتقاضای مومنین نیز موجب تشویق و ترغیب نویسنده شده که رساله ای به نام لسان الارض و مزار تخت فولاد بنویسم و آنچه را در این باره شنیده و خوانده و دیده ام جمع آوری کرده تقدیم محضر ارباب دانش و کمال گردانم و از همگان بخواهم که مرا در تکمیل آن یاری دهند و از نواقص و معایب آن چشم بپوشند .
این قسمت در حال حاضر شامل مباحث زیر است :
1. وجه تسمیه (علت نامگذاری)
2. تخت فولاد قبل از اسلام .
3. دوره دیالمه و آل زیار.
4. اسامی تکایای تخت فولاد و برخی از مدفونین در آنها بر حسب حروف تهجی .
اکنون بیاری خداوند تبارک و تعالی شروع در شرح مطالب یاد شده می کنیم و از ذات مقدس حضرت احدیت جل جلاله توقیق در انجام آن را می طلبیم و من الله التوفیق و علیه التکلان .
سید مصلح الدین مهدوی
1- وجه تسمیه (علت نام گذاری )
این گورستان در طول تاریخ بچندین نام شهرت داشته و برای هر کدام از این اسامی وجوهی ذکر شده است به این ترتیب :
لسان الارض ـ تخت فولاد ـ مزار بابا رکن الدین .
الف : لسان الارض یعنی زبان زمین .
برای این نام دو وجه ذکر شده است :
1- حافظ ابونعیم اصفهانی (احمد بن عبدالله بن اسحق بن موسی بن مهران متولد در 330 یا 336 و متوفی در یکشنبه 21 محرم الحرام سال 430 مدفون در قبرستان آب بخشان که در زمان حاضر به میدان شهداء معروفست ) محدث جلیل القدر مولف کتب و رسائل عدیده از آنجمله : حلیه الاولیاء و مانزل من القرآن فی امیر المومنین علیه السلام و اربعین در حالات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و کتاب ذکر المهدی علیه السلام و غیره در کتاب ذکر اخبار اصفهان (ص 41 جلد یکم ) می نویسد: حدثناابو جعفر محمد بن احمد بن عمروالطهرانی المودب ثنا عمر بن احمد السامری الخزاز ثنا احمد بن الحسن الواسطی ثنا احمد بن محمد بن غالب غلام الخلیل ثنا هذبه ابن خالدثنا حمد (حامد) بن سلمه فی قول الله عزوجل قال: لما قال للسموات و الارض :« ائتیا طوعاً او کرهاً قالتا طائعین »
اجابه ارض اصبهان فم الارض و لسانها .
یعنی : گاهی که حق جل وعلا خطاب به آسمانها و زمین فرمود:
بمیل یا بکراهت بیائید در جواب گفتند آمدیم از روی فرمانبرداری (ومیل) آیه : 11 سوره فصلت .
ما فروخی اصفهانی (مفضل بن سعد بن الحسین الاصفهانی ) در کتاب :« محاسن اصفهان » در باره اصفهان مولد و منشاء خود پس از ذکر حدیث مروی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند : « حب الوطن من طیب المولد » حدیث خطاب خداوند تبارک و تعالی را به آسمانها و زمین نقل می کند (ص 5 مقدمه مولف ) .
حسین بن محمد بن ابی الرضا آوی اصفهانی از فضلاء و نویسندگان بزرگ قرن هشتم در کتاب : ترجمه محاسن اصفهان (ص 79 ) داستان جواب گفتن زمین اصفهان را از قول حافظ ابونعیم نقل می کند :
مرحوم آقا محمد مهدی ارباب اصفهانی (فرزند حاج محمد رضا فرزند حاج محمد کاظم بن میرزا کوچک بن میرزا ابو تراب میرزا محسن بن حاج میرزا جوادین حاج ملا مومن اصفهانی متوفی بسال 1314 مدفون در قبرستان آب بخشان اصفهان که خراب و تسطیح شده و اراضی آنجا را فروخته اند و چند موسسه دولتی نیز در آنجا ایجاد کرده اند .
درکتاب « نصف جهان فی تعریف الاصفهان » گوید:
« از جمله امکنه معروف تخت فولاد بقعه مشهور به لسان الارض است که در آن قبریست می گویند قبر شعیای پیغمیر است و بین الانام معروف است که این محل جواب انبیای طائعین را گفت و در این باب حدیثی گفته و نقل کرده اند . پس از این بیان گفتار ما فروخی را در کتاب محاسن اصفهان نقل می کند .»
توضیح و رفع اشتباه
1- از بیان مرحوم ارباب معلوم می شود که وی کتاب ذکر اخبار اصفهان تألیف حافظ ابونعیم را ندیده است و ضمناً قبر شعیا در امامزاده اسماعیل واقع و مشهور و معروف و معلوم است و در آن خلافی نیست و این قبر مربوط به جناب یوشع می باشد .
مرحوم ارباب پدر مرحوم میرزا محمد حسن ذکاء الملک فروغی از فضلاء و ادباء و شعراء و نویسندگان معروف دوره ناصری و او پدر مرحوم محمد علی فروغی مولف : سیرحکمت در اروپا وغیره و مرحوم ابوالحسن فروغی ادیب و دانشمند و شاعر و مورخ از مفاخر علمی و ادبی معاصر ایران می باشد .
2- مرحوم مولی عبدالکریم گزی در تذکره القبور (ص 44 رجال اصفهان ) می نویسد : گویند حضرت امام حسن علیه السلام که به اصفهان آمد این زمین با او تکلم کرده که یهود جادو می کنند پس آن حضرت تختی از فولاد ساخته و در آن منزل کرد که جادو می کنند پس آن حضرت تختی از فولاد ساخته و در آن منزل کرد که جادو در آن اثر نکند و به این مناسبت این قبرستان را تخت فولاد می گویند (همچنین لسان الارض به قسمتی از آن گفته شده است ) ولی آمدن آن حضرت به اصفهان محل تامل است اگر چه بعضی از علماء ورود حضرت را به کهنگ (بروزن نهنگ) که از دهات اصفهان است وغیر آن را نقل نموده اند .
« آنچه گویند در تشریف آوردن حضرت مجتبی علیه السلام به اصفهان این زمین سخن گفته مدرکی نیافته ام فقط در کامل ابن اثیر به سال 31 تشریف آوردن حضرت مجتبی بلکه حضرت سیدالشهداء علیهما السلام را که آنهم بسیار مورد تعجب و تامل است با عبدالله بن عباس و عبدالله بن زیبر به خلافت عثمان در لشکری که برای فتح جرجان و استر آباد میرفتند نوشته حال از اصفهان گذشته باشند یا از طرف اردستان و کهنگ رفته اند یا از نهاوند به قم یا قزوین خدا داناست » (انتهی محل الحاجه )
مسافرت حضرت مجتبی علیه السلام
در بین مردم اصفهان چنین شهرت دارد که حضرت امام حسن علیه السلام به اصفهان تشریف آورده و درمحل مسجد لبنان نماز خوانده است از اینرو مسجد لبنان که از مساجد قدیمی اصفهان است از نظر توجه مومنین و مقدسین بدانجا از اهمیت بیشتری برخوردار است لکن در کتب معتبر از این سفر ذکری نشده است .
مرحوم سپهر در ناسخ التواریخ (ص 173 چاپ اسلامیه ) می نویسد : در تاریخ روضه الاحباب مسطور است که در سفر جرجان حسنین علیهما السلام باتفاق سعید بن العاص بودند . در تاریخ مازندران و در کتاب روضه الصفا و حبیب السیر بدین قصه اشاراتی رفته و این جمله سند بر روضه الاحباب می برند و صاحب روضه الاحباب در این سخن منفرد است و این سخن از وی معتبر نیست.
دانشمند محترم جناب آقای حاج آقا حسین عماد زاده اصفهانی در کتاب زندگانی حضرت مجتبی علیه السلام در ضمن شرح مسافرتهای آن حضرت بنقل از تاریخ فتوحات اسلامی (ص 175) می نویسد : حضرت در جنگهای اسلامی و فتوحات زمان عمر وعثمان شرکت داشت . . . بطوریکه می نویسند در سال 26 و 28 در جنگهای ایران فرماندهی داشت و در سال 30 در جنگ طبرستان شرکت فرمود (ص 365 زندگانی حضرت مجتبی علیه السلام )
حافظ ابونعیم اصفهانی درکتاب « ذکر اخبار اصفهان » جائیکه از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که به اصفهان آمده اند یاد می کند گوید :
از جمله آنهاست : ریحانه رسولخدا حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام . . . شبیه رسول الله صلی الله علیه وآله . . . در حال عبور جهت جنگ جرجان داخل اصفهان گردید .
مرحوم عباسی بهشتیان هم در کتاب : «بخشی از گنجینه آثار ملی » در وجه تسمیه لسان الارض (ص 74) شرحی نوشته که از نظر علمی ارزشی ندارد و طالبان می تواند به آن کتاب مراجعه نمایند .
ب : تخت فولاد
معروفترین اسامی این مزار متبرک .
در علت شهرت این گورستان بدین نام از طرف نویسندگان نظریاتی و بیاناتی گفته شده است بدین قرار :
1- سابقاً از قول مرحوم مولی عبدالکریم جزی درتذکره القبور راجع به نام لسان الارض شرح نوشتیم که :گفته می شود که حضرت مجتبی علیه السلام جهت رفع آثار جادوی یهود اصفهان تختی از فولاد تهیه فرمومد و در این محل بر روی آن نشست . این سخن همانند گفتار مرحوم بهشتیان هیچگونه ارزش نداشته و فقط پنداری عامیانه بیش نیست .
2- مرحوم حاج میرزا حسن خان جابری انصاری در تاریخ اصفهان وری (ص 93 قسمت پائین صفحه ) در ضمن وقایع سال 407 ه،ق می نویسد :
« در ری پسر پولاد از اتباع بویهیان یاغی شده و بمدد منوچهرین قابوس وی را حصار داده و آنها را ناچار کرد تولیت اصفها را به او دادند و تخت پولاد منسوب به پدر اوست که دلیری رشید بود و تختی سنگی ساخته بر او نشسته و تا زمان پدر مولف آن تخت سنگی بود . کشتی گیران از زمان معتمد در آن نقطه کشتی میگرفتند وچون دیگر مبانی اتباع ظل السلطان آنرا از میان بردند . یعنی تخت را شکستند لکن محل او معلوم و معین است » .
محل این سنگ و قبر وفولاد در قسمت غربی غسالخانه قرار داشت ، که متاسفانه سال قبل یعنی سال 1407 خراب کردند و قصد ایجاد و ساختن میدان میوه در آن محل را دارند در صورتیکه در سال 1404 شهرداری اصفهان از عده ای از مطلعین و دانشمندان برای برنامه ریزی در کار تخت فولاد دعوتی نمود که در آن نماینده مرحوم آیت الله خادمی نیز شرکت داشت نویسنده نیز در آن جلسه حضور داشتم پس از مطالبی که جناب آقای شهردار و آقاری پوریای ولی اظهار کردند و مطالبی که شهردارآن وقت ناحیه 6 که با کلیه اصول و قواعد مخالف بود و فقط و فقط بخرابی و انهدام و محو آثار تخت فولاد می اندیشید گفته شد و پس از مطالبی که دانشمند بزرگوار جناب آقای دکتر محمد مهریار ودیگران اظهار داشتند قرار شد که :
1- هیئتی بنام : « هیئت امناء تخت فولاد» از افرادی ذی صلاحیت و آشنا بتاریخ علمی و اجتماعی اصفهان وعده ای ازمردم خوشنام و خدمتگزار انتخاب شود که کلیه کارها زیر نظر آنان انجام گیرد.
2- محدوده تخت فولاد از چهار طرف معین شد و قرار شد که در آن قسمت دیگر اجازه ساختن خانه و مغازه وغیره داده نشود و حتی المقدور افرادی که در آنجا ملکیتی دارند املاک آنها باز خرید شده و ضمیمه تخت فولاد گردد .
3- نسبت به تکایا و بقاع و قبور تا تعیین هیئت امناء و تشخیص و نظرات آنان هیچگونه اقدامی نشود.
متاسفانه این جلسه مانند بسیاری از جلسات که :«نشستند و گفتند و برخاستند» عمل شد و هیچ اثر مثبتی از آن گرفته نشد و جناب شهردار محترم با عده ای مشورت کردندوبر خلاف نظرات آنها عمل فرمودند و مهمتر از همه آنکه مرتب می گویند : ما با قبور کاری نداریم نمیدانیم مقصودشان از کار داشتن چیست ؟ دیگر غیر از خراب کردن و سنگ و آجر آنها را بغنیمت بردن چه می تواند بکنند . آیا هنوز هم فکری دارند خداوند عاقبت زنده و مرده مارا حفظ کند .
4- شاردن سیاح معروف فرانسوی در سفرنامه خود (ص 77 ترجمه محمد عباسی قسمت اصفهان ) پس از شرحی که راجع به مقبره اللهوردیخان (اللهوردی بیک ) و محمد علی می نویسد گوید:
« درماورای آنها ناحیه تخت فولاد واقع شده است که به مناسبت سکونت سردار بزرگی در آنجا که به واسطه پیروزیهایش « پولاد بازو» لقب داشته چنین نامیده شده است .»
ج: مزار بابا رکن
الدین
تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در قرنهای پنجم تا نهم به مناسبت اختلافات داخلی و جنگهای پادشاهان و قحط و غلاها و کشت و کشتارها ودیگر سوانح آنچنان که باید و شاید نوشته نشده و قسمت عمده آن مجهول است .
درباره مقابر این شهر همینقدر می دانیم که هر محله ای از محلات اصفهان برای خود گورستان مخصوص داشته و بزرگی و کوچکی این گورستانها مربوط به اهمیت آن محله ای بوده که گورستان مربوط به اهمیت محله آن محله ای بوده که گورستان مربوط به آنجا بوده است .
این وضع تقریباً تا حدود یکصد سال قبل ادامه داشته است از آن تاریخ به بعد بتدریج مقابر داخلی شهر یکی پس از دیگری متروک و مهجور و خراب شده تا این اواخر که قبرستان تخت فولاد گورستان منحصر بفرد اصفهان گردید .
در این پنجاه ساله اخیر ما خود شاهد و ناظر بودیم که شهرداریها بعناوین مختلف بسیاری از این گورستانها را از بین بردند و هیچ اثری از آنها باقی نگذاشتند و چون شهرداری خود را وارث همه مردم در طول تاریخ می داند ، قبور آنها را نیز ملک خود انگاشته قسمتی را به ادارات دولتی از: آموزش و پرورش و یا بهداری واگذار کرده که در آنجا بنای مدرسه ودبیرستان و بیمارستان و هنرستان و بهداری و غیره نمودند و قسمتی از آنها را نیز فروخته و مردم لاابالی و بی همه چیز در آنجا خانه و مغازه بنا کردند .
برای نمونه ازچند گورستان یاد می کنیم :
1- مزار آب بخشان که در هزار سال قبل آنجا را «مردبان » می گفتند و اکنون محله مجاور آنرا مورنان که تصحیف مردیان است می خوانند و قبر حافظ ابونعیم اصفهانی در آنجا بوده است که اکنون اثری از آن باقی نیست نویسند در کتاب رجال اصفهان اسامی عده ای از علماء مدفون در آنجا را بشرح نوشته ام (بنقل از حواشی حضرت آیت اله العظمی آقای حاچ سید شهاب الدین مرعشی نجفی )
2- گورستان چملان یا سنبلان که مربوط به قبل از اسلام و بعد از آن بوده و آنرا در حدود سال 1310 ه.ش خراب کردند .
3- گورستان ستی فاطمه در محله چهار سوق شیرازیها از مقابر معتبر در دوران صفوی تا این اواخر قسمتی از آن باقی بود که در چند سال اخیر آنرا نیز از بین بردند .
4- گورستان شاه میرحمزه از مقابر کهن مربوط بخاندان خجندی که در سال 1363 ه.ش خراب شده قسمتی به خانه و مغازه و خیابان و دانشسرای کشاورزی تبدیل شد.
5- گورستان طوقچی از مقابر کهن مربوط به خاندان صاعدیان که آنجا را نیز شهرداری خراب کرده و دبیرستان هاتف و غیره در آنجا ساخته شده است .
6- گورستان گلستانه مربوط بسادات جلیل گلستانه و دوستداران اهل بیت علیهم السلام واقع در بیرون دروازه احمد آباد که تا حدود چند سال قبل باقی بود و شهرداری آنجا را خراب و تسطیح نمود و عمارت شیرخوارگاه در آن قبرستان ساخته شده است .
اینها چند نمونه بود و اگر بخواهیم نام تمام گورستانها را ذکر کنیم مطلب بدرازا می کشد و همینقدر گوئیم که عامل اصلی در این خرابیها دولت وقت بوده است و شهرداریها و عده ای از مردم سودجو و فرصت طلب .
مردم مسلمان بچشم خود می دیدند که قبور پدرانشان راخراب می کنند لکن قدرت مخالفت نداشتند و جائی و موسسه ای که به شکایت آنها گوش دهد وجود نداشت همه سرنگونی و نابودی دولت و آمرین آنها را از خدا می خواستند .
مقدمات انقلاب اسلامی بدست روحانیت ورهبری و هدایت علماء بزرگوار فراهم شد مردم متوجه شدند که تنها راه وصول بمقاصد عالیه و تجدید حیات اجتماعی اسلام و برآورده شدن هزاران امید و آرزو که یکی از آنها حفظ و نگهداری قبور پدرانشان وعلماء و بزرگان بود تقویت انقلاب است والحق در این راه خوب فهمیده بودند. در دوران گذشته صدها قانون خلاف اسلام وضع کردند و بزور بر مردم تحمیل نمودند . انقلاب اسلامی بود که می توانست همه نادرستیها را اصلاح کند و فسادها را بصلاح بر گرداند.
شکر خدای را که انقلاب اسلامی به ثمر رسید و اوضاع حکومت دگرگون گردید رژیم سلطنتی به جمهوری اسلامی تبدیل شد . اکنون موقع آن رسیده است که آرزوهای ملت یکی پس از دیگری طبق موازین شرعی برآورده شودبسیاری از آنها صورت عمل بخود گرفت . درب مراکز فسادبسته شد از منکرات جلوگیری شد و. . .
وقت آن رسید که به اوضاع گورستانها نیز سروسامانی داده شود. گفتند محیط تخت فولاد دیگر مناسب دفن اموات نیست زیرا از چهار طرف مردم در آنجا خانه ساخته اند و بودن گورستان مخالف اصول بهداشت است . گفتند محیط کثیف و آلوده است و باید در نظافت آن کوشید و از انگونه حرفهای صحیح اما همه اینها مصداق ضرب المثل معروف بود که : «کلمه حق یرادبها الباطل » آنها که این سخنان را می گویند و می گفتند در زیر لفافه عبارات شیرین نیتی فاسد وقصدی شیطانی داشته و دارند . آنها برخلاف عموم مسلمانها که برای گذشتگانشان احترام قائلند فکر می کنند شاید ازافکار فرقه گمراه رهاییها الهام میگیرند که در حجاز همه قبور را با خاک یکسان کردند . قصد ادامه سخن نداریم همینقدر گوئیم :«شقشقه هدرت ثم قرت » گاه می شود که انسان تحت تاثیر عواطف قرار گرفته و قلم و زبان باختیار خود می نویسد می گوید :
برگردیم به مطلب :
در قرنهای پنجم تا نهم مزار تخت فولاد یکی از جایگاههای عباد و ریاضت بوده و عرفاء و صوفیه و مرتاضین و عبادو زهاد در آنجا برای خود عبادت خانه ها ساخته بودند و در آنها شب وروز به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال مشغول بودند .
در بعضی از کتابها دیدهشد که تعداد این زوایا و تکیه ها در عهد صفویه قریب چهار صد عدد بوده است که عموماً در فتنه افغان و بعد از آن خراب « بابا رکن الدین » عارف و صوفی معروف می باشد .
نامش رکن الدین مسعود بن عبدالله انصاری بیضاوی وفاتش در روز یکشنبه 26 ربیع الاول سال 769 ه.ق شرح حالش همچون دیگر باباها مجهول است همینقدر معلوم است که مورد توجه و عنایت علماء بزرگ همچون جناب شیخ بهائی و مولی محمد تقی مجلسی و حاجی کلباسی بوده است .
بابارکن الدین ظاهراً در زاویه عبادت خویش مدفون گردیده (شرح تکیه و گنبد آن بعداً نوشته می شود ) پس از وفات بابارکن الدین در این محل آنجا را گاه تخت فولاد گاه مزار بابارکن الدین می گفتند .
میرزا طاهر نصر آبادی درتذکره الشعراء خود (ص 153 )در شرح حال میرابوالقاسم فندرسکی پس از شرحی که درباره او می گوید :
« مرقد پرفتوحش در مزار قطب العارفین بابارکن الدین است واقع در اصفهان »
شاردن در سفرنامه خود (ص 69 ترجمه آقای محمد عباسی قسمت اصفهان )در تحت عنوان «شاهعباس کبیر بانی مزار بابارکن الدین و شمه ای از تاریخچه آن » بابارکن الدین می نویسد :
« نام بابارکن که به این پل (مقصود پل خواجو می باشد که در آن زمان آن را پل بابارکن الدین نیز می گفته اند ) یکی از بزرگترین و مشهورترین گورستانهای اصفهان می باشد و بمناسبت دفن یک درویشی شهیر پارسای باستانی در یک مزار زیبای مرمری که در گورستان مزبور بنا گشته چنین نامیده شده است» استاد بزرگوار جناب آقای عریضی در ترجمه این قسمت از کتاب (ص 148) می نویسد:
«نام بابا رکن الدین را که به این پل نهاده اند از نام قبرستانی به این اسم اقتباس شده است که بزرگترین و مشهورترین قبرستانهای اصفهانست و درویش مشهور پارسائی که همین نام را داشته وقبر مجللی از سنگ مرمر دارد در آن مدفونست » .
خاتون آبادی در کتاب : «وقایع السنین و الاعوام» در ضمن وقایع سال 1116 می نویسد:
«فوت فاضل عالم عامل مجتهد عم امجد میر اسماعیل اشهیر بخاتون آبادی روز چهارشنبه چهارم ربیع الثانی سنه هزارویکصد و شانزده دفن او در مقبره ای که خود ساخته بودند در قبرستان بابارکن الدین و مشتمل برگنبدی است و هفت حجره و هفت نفر طالب علم در آنجا سکنی دارند» (ص 555 وقایع السنین)
فائده لغوی
کلمه فولاد (معرب پولاد ) بر وزن بودار، در لغت به معانی زیر اطلاق شده است : 1- فلز معروف 2- گرز و عمود 3- تیغ و شمشیر 4- نام پهلوان ایرانی در زمان کیقباد 5- نام پهلوان تورانی 6- پولاد غندی (بضم غین منقوط ) نام دیو مازندرانی (برهان قطع ـ فرهنگ شاهنامه ـ فرهنگ نوبهار )
در قرون اولیه علاوه بر آنکه لفظ پولاد را برخی از اشخاص صفت قرار داده و گفته اند : پولاد بازو. . . نام خاص نیز بوده است همچون پولاد دیلمی که تخت فولاد منسوب به او است .
فولاد ستون (یا فلادستون ) آخرین پادشاه آل بویه : ابومنصور فرزند ابوکالیجار مرزبان بن سلطان الدوله دیلمی که پس از مرگ پدر در 14 جمادی الاولی سال 440 در شیراز به تخت سلطنت و حکومت نشست و تا سال 447 سلطنت کرده و بشرحی که در کتب تواریخ مسطور است در این تاریخ گرفتار گردیده و در سال 448 وفات یافت ( حبیب السیر ـ روضه الصفا ـ ریحانه الادب (ص 331 ششم ) و دیالمه و غزنویان تالیف عباس پرویز و کتاب : آثار الشیعه الامامیه جلد سلاطین (ص 31 جلد سوم ) .
گورستانهای اصفهان
در دوران قدیم و قدیمتر که شهر اصفهان به صورت محلات و قریه های پراکنده و دور از هم بود هر محله و قریه ای برای خود گورستانی داشت و مردگان اهل آن ناحیه را بگورستان اختصاصی آن محل برده و مدفون می ساختند و ندرتاً اتفاق می افتاد که جنازه ای را از محله دیگر ببرند .
نویسنده در مقدمه کتاب : دانشمندان و بزرگان اصفهان اسامی قریب پنجاه گورستان و مقبره های خصوصی را یاد آورشده ام که از آنجمهل است : گورستان تخت فولاد یا مزار بابا رکن الدین .
شاردن فرانسوی در سفرنامه خود دنجا که آمار واحصائیه نهائی و کلی شهر اصفهان را در دروه صفویه بیان می کند می نویسد: اصفهان دارای
1- یکصد وشصت ودوباب مسجد
2- چهل وهشت باب مدرسه
3- یکهزار وهشتصد ودو باب کاروانسرا
4- دویست و هفتاد و سه باب گرمابه
5- دوازده گورستان
می باشد (ص 121 سفرنامه شاردن ترجمه محمد عباسی )
البته باید متذکر بود که این گورستانهای دوازده گانه غیر از مقابر خصوصی و امامزادگان میباشند که در اطراف آنها نیز عده ای را دفن می کردند .
وجود یکهزار و هشتصد باب کاروانسرا بیانگر کثرت ایاب و ذهاب مسافرین و همچنین وضع تجارت این شهر بوده چه کاروانسرا بیانگر کثرت ایاب وذهاب مسافرین و همچنین وضع تجارت این شهر بوده چه کاروانسرا هم محل رفت و آمد قافله ها و مسافرین و هم محل سکونت تجار و دادوستد بازرگانان بوده است .
مرحوم ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی محقق و متتبع معاصر در کتاب «آثار ملی اصفهان » نام 33 گورستان از گورستانهای اصفهان را ذکر می کند طالبین مراجعه فرمایند .
2- تخت فولاد در قبل از اسلام :
همانگونه که ذکر شد زمین لسان الارض بشرحی که از کتاب : (ذکر اخبار اصفهان ) تالیف حافظ ابونعیم نقل کردیم حکایت از بدو خلقت می کند که قدمت و اهمیت آن با خلقت انسان و زمین و آسمان شروعمی شود .
خبری را که حافظ ابونعیم روایت می کند هر چه باشد نشانگر سابقه تاریخی این زمین مقدس بوده و از آن حکایت می کند که قبل از اسلام نیز مورد توجه و عنایت مردم این شهر بوده است .
قبر جناب یوشع در این زمین مقدس نیز دلیل دیگری است از صدها سال قبل از اسلام یعنی در زمانیکه بخت النصر یهود را از فلسطین کوچانیده بود و بعداً در اصفهان ساکن شدند همچنین جناب یوشع از انبیاء و احباء بزرگ آنان در این شهروفات یافته ودراین زمین کهدر آن زمان هم دارای شهرت و نام بود دفن گردید .
حافظ ابونعیم در کتاب خود (ص 39) می نویسد :
قال اسحق : (وبنی ماربین یوشع بن نون . . . ) سپس شرحی در وجه تسمیه ماربین می نویسد .طالبین مراجعه فرمایند و مراد از اسحق :
ابویعقوب اسحق بن علی بن ابراهیم بن قولویه است که در 5 ربیع الاول سال 368 وفات یافته است و الز احادیثی که به اسنادش از او روایت می کند یکی قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم .
« المرء مع من احب » یعنی : انسان (در روز رستاخیز) با کسی است که ویرا دوست می دارد.
مرحوم انصاری در تاریخ اصفهان و ری (ث 317) می نویسد:
«و ابن یوشع غیر از یوشع بن نون وصی حضرت موسی علیه السلام می باشد » (و این نکته خود معلوم است که مابین زمان جناب یوشع وصی حضرت موسی علیه السلام تا داستان اسارت یهود بدست بخت النصر و سپس مهاجرت به اصفهان فاصله زمانی زیادی است .)
قبر جناب یوشع در اطاقی در تکهیه السان الارض قرار داشت که متاسفانه در سالهای اخیر تکیه و بقعه وسط آن و همچنین ابن مقبره و اطاقهای مجاور آنرا از روی جهالت ونادانی خراب کردند و قبور متعلق به خاندان علامه فقیه مفسر آقا میرزا محمد باقرنواب را با خاک یکسان نموده وقبر جناب یوشع از پیغمبران بنی ایرائیل را همچنون قبور بزرگان اجداد پیغمبر اکرم در جنه المعلی (در مکه معظمه ) و قبرستان بقیع (قبور ائمه اطهار علیهم السلام) فقط باقی گذارده و پارچه ای سبز بر روی آن کشیده اندو سنگی نیز بر روی قبر است که این عبارت بر روی آن منقور است : «قبر شعیای پیغمبر»
قبر جناب دانیال پیغمبری دیگر از بنی اسرائیل در شوشتر با کمال عزت و احترام دارای بقعه و بارگاه و حرم و قبر جناب یوشع در صفهان بابن وضع اسف انگیز .
بابا فولاد حلوائی
گفتیم که در قرن هفتم و هشتم و حتی در زمان صفویه تاقرن یازدهم عده ای از عرفاء و صوفهبنام «بابا» شهرت دارند . نویسنده در کتاب : دانشمندان و بزرگان اصفهان (ص 152) اسایم 35 نفر از کسانی را که به بابا معرفند ذکر نموده است و البته نام عده ای نیز نوشته نشده است که از آنجمله : بابا فولاد حلوائی که عده ای معتقدند که تختگاه او در این زمین متبرک بود و به همین جهت آنجا را تختگاه بابا فولاد بو بعداً تخت فولاد گفتند .
شرح حال این باباها عموماً مجهول و آنچه در همه مشترکی است تصوف و عرفان است و ظاهراً عده ای از آنها شیعه اثنی عشری بوده ا ند مانند : بابا رکن الدین، بابا فولاد و بابا شیخ علی و . . .
جناب یوشع
یوشع از پیغمبران بنی اسرائیل است که در زمنی لسان الارض مدفون گردیده است و آن مربوطست به زمانیکه کورش پادشاه ایران یهودیان را از اسارت بابل نجات داده و به ایران کوچ داد و جماعتی از آنها را در اصفهان ساکن گردانید . دو تن از پیشوایان مذهبی آنان و از پیغمبران بنام جناب شعیا و جناب یوشع در اصفهان مرده و بخاک رفتند . اولین در امامزاده اسماعیل در محله گلبهار (گلبار) از متفرعات یهودیه قدیم مدفونست و قبر او معین و معلوم می باشد و دومین در تخت فولاد در اراضی لسان الارض آنهم معلوم و معین و زیارتگاه بود و قبر داخل اطاقی بوده و مردم بزیارت آنجا می رفتند . اخیراً در توسعه یافتن تکیه شهداء (گلستان شهداء ) کلیه آثار لسان الارض را که برخی از آن مربوط به زمان دیالمه بوده و آثار دیلمی در آن ظار بود و همچنین مقبره جناب یوشع علی نبینا و آله و علیه السلام و همچنین اطاق مربوط به اعقاب علامه فقیه مفسر ادیب شارح نهج البلاغه و مفسر قرآن یعنی میرزا محمد باقر نواب لاهیجی را خراب کردند و دیگر اثری از آن باقی نماند .
اگر جناب یوشع همزمان با استرخاتون مدفون در قریه پیربکران باشد و احتمالاً مقدم بر اوست زمان او مربوط به بیست قرن قبل خواهد بود زیرا یکی از کتیبه های بقعه استرخاتون که بزبان عبری است سال (3890) از خلقت حضرت آدم علیه السلام را معین می کند که تا این سال یعنی سال 1409 قمری یک هزار و نهصد سال تمام خواهد شد .
پدران واجداد ما که خداوند همه آنها را راحمت کند این قبور را در طول نوزده قرن تمام حفظ کردند لکن در زمان حاضر اولاد ناخلف آن پدران قبر را از بین بردند .
توضیح : مقبره جناب یوشع بن نون علی نبینا و آله وعلیه السلام در جبل لبنان و در حوالی طیبه قرار دارد (ص 25 یکم الکرام البرره ).
3- تخت فولاد در عهد دیالمه و آل زیار
مرداویج (مرد آویز) فرزند زیار که نسب او به « ارغش» که در عهد کیخسرو والی و حاکم گیلان بوده می رسد ، بشرحی که در تواریخ مسطور است در سال 316 در اصفان بر تخت سلطنت نشست و تاج بر سر گذاشت . وی در زنده کردن سنتهای ایرانیان قدیم اهتمامی تمام داشت از آنجمله : در ماه صفر سال 323 مطابق دهم بهمن ماه و جشن سده دستور بر پا ساختن مراسم جشن و آتش بازی و آتش افروزی مفصلی داد که شرح آن بطور اجمال از اینقرار است :
از مدتی قبل دستور داد که از طرف چوب و هیزم فراوان گردآورده در زمین مابین رودخانه زاینده رود و هزار دره که زمین تخت فولاد و لسان الارض را نیز شامل می شود رویهم انباشتند و بر آنها نفت ریختند تمام دامنه کوههای اطراف را چراغانی کرده وعده ای از مرغان را دستور داد که بپای آنها پارچه نفت آلود بستند و عده ای از افراد نفت باز را که در نفت افشانی مهارتی داشتند نیز بخواند تمام وسائل جشنو چراغانی و آتش بازی فراهم شداما در شب عید سده وی ببهانه ای خشمناک شد و شخصاً در مراسم شرکت نکرد و علاوه بر آن کلیه مامورین و متصدیان امور جشن را دشنام داده و تهدید کرد . پس از یکی دو روز واقعه ای دیگر رویداد که بر خشم و غضب او افزود و نسبت به عده ای از غلامان ترک که در خدمت او بودند توهین بسیار کرده و دستور داد که بر آنها زین ولگام نهند و در اصطبل زندانی کنند . این عمل بر آنها گران آمده به قصد انتقام عده ای از آنها هم عهد شدند (توزن ـ بجکم ـ بقرا ـ محمدبن ینال) و کورتکین غلام مخصوص او را فریفته و تیغه خنجری را که مرداویج همیشه همراه داشت شکستند . در وقتی که وی بحمام رفته بود بحمام ریخته و قصد جان او کردند، مراویج خنجر برکشید که از خود دفاع کند آنرا بدون تیغه دید از توطئه آگاه شد با کرسی (چهارپایه) که زیر پایش بود از خود دفاع می کرد لکن سرانجام کشته شد.
مرحوم انصاری در تاریخ اصفهان و روی (ص 77) ضمن وقایع سال 323 و مراسم جشن سده و سرانجام کشته شدن مرداویج می نویسد: آتشبازی زاغ و کلاغ بروی میمون نیامد .
مساجد تخت فولاد
زمین تخت فولاد بالاخص قسمت معروف به لسان الارض متبرک و در نزد مومنین و مقدسین از زمینهائی است که امید استجابت دعا در آن بیشتر از جاهای دیگر است .
در قرون هشتم تا دهم تعدادی زیادی خانقاه و تکیه از طرف عرفاء و صوفیه در آنجا برقرار بود که در آن جمعی از عباد و زهاد بعبادت و نماز و دعا و ذکر اوراد مشغول بوده اند و متاسفانه در طول تاریخ آن خانقاه ها یکی پس از دیگر خراب گردیده است .
از قرن دهم که سلاطین صفویه روی کار دمدند و بخصوص زمان شاه عباس اول که حقاً او را کبیر گفته اند ساختن مسجد جهت عبادت بوسیله بزرگان و متمکنین در اصفهان و سایر شهرهای ایران رواج گرفت . بمین جهت در تخت فولاد که محلی آرام و خلوت بود و مومنین می توانستند در آنجا با فکر آسوده و خیال راحت عبادت کنند نیز شبستانهائی ساخته شد . بعضی از این مساجد و شبستانها که از آن تاریخ تا کنون ساخته شده است بقرار زیر است :
1- مسجد تکیه میر محمد اسماعیل خاتون آبادی:
مرحوم میر محمد اسماعیل مدرس خاتون آبادی در تخت فولادی مدرسه ای بنا کرد که خود نیز در آنجا مدفون گردید . برای این مدرسه در قسمت جنوبی مسجدی طرح انداخت ، تاریخ ساختن مدرسه قبل از 1116 هجری یعنی سال فوت مرحوم خاتون آبادی می باشد.
2- مسجد تکیه آقا میرزا محمد باقر چهار سوقی ، صاحب روضات الجنات :
شبستانی در سمت جنوب تکیه جهت عبادت و احیاء در شبهای جمعه و همچنین برگزاری مراسم فاتحه خوانی و برگزاری مراسم هفته و چهلم و غیره بنا گردیده است .
3- مسجد حضرت امام حسن علیه السلام :
در سالهای اخیر در قسمت جنوب تکیه خاتون آبادی عده ای از اهالی تخت فولاد زمین قبرستان را تصرف نموده و در آنجا خانه ساختند و هم طرح مسجدی کوچک انداخته و آن را بنام حضرت مجتبی امام حسن علیه السلام نامیدند .
4- مسجدتکیه آقا حسین خوانساری :
در سمت جنوب غربی تکیه (شبستان ) جهت نماز واحیای شبهای جمعه .
5- مسجد تکیه حاج محمد حسین کازورنی :
در قسمت جنوب غربی تکیه شبستان آجری و آبرومندی است که در موقع ساختن تکیه آنجا نیز بنا گردید و شبهای جمعه در طول سال مراسم دعای کمیل و نماز جماعت در آنجا انجام میگیرد .
6- مسجد رکن الملک (میرزا سلیمان خان ) :
مهمترین مسجد در مزار تخت فولاد است که بوسیله مرحوم رکن الملک شیرازی نایب الحکومه اصفهان در سال 1320 (تقریباً) در اول تخت فولاد بنا گردیده است . شرح آنرا در کتاب نفیس گنجینه آثار تاریخی اصفهان مطالعه فرمائید .
7- مسجد تکیه حاج آقا مجلس خادم الشریعه (شبستان) :
که متاسفانه در سالهای اخیر در موقع احداث خیابان این شبستان نیز خراب شد وقبلاً شبهای جمعه در آنجا مراسم دعا و احیاء و قرائت دعای کمیل بوسیله مرحوم حاج آقا شمس الدین خادمی اجرا می شد.
8- مسجد مصلی :
در قرون اولیه اسلام همانگونه که هر محله ای جهت خود گورستانی مخصوص داشت بهمین کیفیت مصلائی نیز داشته که نماز عید را عموماً در آنجا اقامه می کردند از آنجمله :
1. مصلای بید آباد بنام قبله دعا که اکنون نیز محله ای بهمین نام معروف است و قبرستان آنجا را در سال 1331 ه.ش به بعد از بین بردند .
2. مصلای خواجو (حدود امامزاده باقر)
3. مصلای طوقچی (جنب منار باغ قوشخانه و ظاهراً محل مسجد قبا صورت یا قباسوخته )
4. مصلای لبنان حدود شاهزاده ابراهیم واقع در محله مستهلک .
5. مسجد مصلی در اراضی تخت فولاد .
مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی در کتاب ریاض العلماء در شرح حال مرحوم محقق خونساری آقا حسین علیه الرحمه می نویسد: او را در صحرای بابا رکن الدین دفن کردند . در وقایع السنین می نویسد: وی را مابین مصلی و آب انبار دفن کردند .
این مسجد از حیث وسعت و اهمیت از جهانی بر سایر مصلاهای اصفهان برتری داشته و عموماً جهت نماز استسقاء در آنجا جمع می شده اند . در قسمت جنوبی این مسجد مقصوره کوچکی (جای محراب امام جماعت و منبر ) داشت که مربوطه به زمان آق قویونلوها و شاید یکی دو قرن قبل از آنها بوده و در طول تقریباً هفت قرن از آسیب زمان محفوظ مانده بود لکن متاسفانه در سالهای اخیر آنجا را خراب کردند و ندانسته یکی از آثار تاریخی این سرزمین مقدست و مسجد را از بین بردند .
در گرداگرد این مسجد دیواری کشیده بودند که صحن مسجد از دیگر اراضی مجزا باشد در طول قرون متمادی این حصار احتیاج به تعمیراتی پیدا کرد که بوسیله مردمان خیر و نیکوکار و مومنین به هدایت وراهنمائی علماء بزرگوار تعمیرات انجام گردیده است .
از آنجمله در حدود سال 1300 بوسیله مرحوم حاج محمد تقی نقشینه تاجر نیکوکار و در سالهای 1360 به بعد براهنمائی مرحوم حجه الاسلام آقا شیخ محمد باقر زند کرمانی و به کمک و مساعدت مالی مردم دیندار تعمیرات اساسی و کلی در دیوارهای مسجد انجام شده و در طرف شرق و غرب جهت آن گلدسته بنا کردند . شبستان مسجد مزبور نیز از آثار حاج محمد تقی نامبرده است . آب انبار داخل مسجد نیز مربوط به یکی دو قرن قبل از این تاریخ می باشد .
در سالهای اخیر دیوار اطراف مسجد تجدید گردیده لکن متأسفانه مقصوره قبلی را ندانسته منهدم کرده و قسمتی از فضای مسجد را نیز از مسجد بیرون انداختند و در نتیجه فضای مسجد کوچکتر از اول گردید . این مسجد دارای چهار درب می باشد .
1- درب شمالی محاذی قبور سادات بهشتی
2- درب جنوبی داخل تکیه مرحوم آقا میرزا محمد باقر چهارسوقی
3- درب غربی در خیابان موسوم به آب 250
4- درب شرقی مقابل مدرسه راهنمائی که شهرداری زمین آنجا را به آموزش و پرورش واگذار کرده و آنان در این محل مدرسه ای ساختند .
آب انبار
چون معمولاً آب چاههای تخت فولاد شور بوده و قابل شرب نمی باشد از اینرو جهت آب آشامیدنی از آب انبار استفاده می شد که در فصل بهار و بارندگی آنها را از آب انباشته و در فصل تابستان و پائیز از آن استفاده می کردند و جهت آب حوض و حوضخانه از چاهها استفاده می شد . آب انبارهای تخت فولاد تا آنجا که نویسنده اطلاع دارد از اینقرار است :
1. آب انبار تکیه کازرونی که در خارج تکیه ساخته شده و ساختمان آن مربوط به سال 1342 هجری قمری هنگام ساختن تکیه می باشد .
2. آب انبار تکیه حاج آقا مجلس که گاهی آنجا را تکیه آقا سید ابوجعفر نیز می خوانند و در خارج تکیه قرار داشت و در موقع احداث خیابان شهرداری وقت آنرا منهدم ساخت . تاریخ بنای آن در قرن دهم بوده و بوسیله مرحوم حاج آقا مجلس خادم الشریعه تعمیر گردیده بود.
3. آب انبار لسان الارض که در قسمت غربی لسان الارض قرار داشت و ساختمان آن مربوط به قرن 11 واحتمالاً قرن 10 و یاکمی جلوتر می باشد .
4. آب انبار مسجد رکن الملک داخل مدرسه رکن الملک که مدخل مسجد نامبرده بوده و ساختمان آن مربوط به سال 1325 پس از اتمام ساختن مسجد می باشد .
مرحوم ملاعبدالجواد خطیب در تاریخ آن قطعه ای سروده که بر سنگ مرمر بخط نستعلیق و شاید بخط خود مرحوم خطیب نقش بسته است .
از همت رکن الملک معمور صفاهان شد درمسجدش آب انبار سرچشمه حیوان شد
نوشاندش از کوثر هر لحظه عوض حیدر کاین آب روان پرور ، زان منبع احسان شد .
خواهی اگرش اطوار بنگر تو بدین آثار کاین مسجد و آب انبار شرذمه از آن شد .
می جست خطیب از غیب تاریخ که ذوقش گفت « این صرح ممرد نیز بنیان زسلیمان شد»
«1325»
مرحوم ملا عبد الجواد خطیب در اشعار خودگاهی ادیب و زمانی خطیب تخلص می کرد .
5- آب انبار سمائیان از بناهای مرحوم سمائیان (مرحوم حاج ملاحسین بزاز معروف به سمائیان از تجار محترم و بازرگانان متدین اصفهان ) وی در سالهای اخیر یعنی بعداز سال 1360 قمری در تخت فولاد بنای آب انباری نمود . محل این آب آنبار در سمت راست راهی است که از تکیه میرزا ابولامعالی کلباسی جهت تکیه ملک میرود قبر خود آن مرحوم نیز در سمت غربی آب انبار نامبرده قرار دارد .
6- آب انبار مسجد مصلی که از آثار عهد صفوی وشاید قبل از آن است ، این آب انبار در اول قرن چهاردهم بوسیله حاج محمدتقی نقشینه تعمیر گردید و کتیبه آن بخط خوشنویس معروف مرحوم عبدالرحیم افسر می باشد .
7- آب انباری که در قسمت غربی تکیه بابا رکن الدین قرار داشت و ظاهراً ساختمان آن مربوط به قرن نهم و یا دهم مینمود و در سالهای اخیر جزو ساختمانهای وابسته بفرودگاه قرار گرفت و خراب شد قبور چندتن از مشایخ و بزرگان صوفیه عهد صفوی در مجاورت آن قرار داشت که نویسنده آنها را دیده بودم .
از موقعیکه لوله کشی آب در شهر و خارج بوسیله سازمان آب و فاضلاب اصفهان انجام گردید ، دیگر نیازی بوجود آب انبارهای نامبرده نبود و کلاً متروک و بدون استفاده گردید . باید کلیه ادارات و مسئولین آنها را بعنوان حفظ آثار ملی و میراث فرهنگی نگاهداری کنند و ازمحو و خرابی آن به وسیله هر دستگاهی جداً ممانعت نمایند .
غسالخانه
هر فرد مسلمانی که از دنیا رفت واجب است که او را :
1- غسل بدهند . 2- کفن کنند 3- بر او نماز بخوانند 4- دفن کنند .
هر یک از این افعال چهارگانه شرایط و مسائلی دارد که فقهاء بزگوار در کتابهای خود بدانها اشاره کرده اند . در زمانهای گذشته همچنانکه قبلاً اشاره شد محلات برای خود گورستانهای مستقل داشتند وهر یک از این گورستانها نیز جهت غسل دادن با موات ، محلی معین و معلوم داشت . درجنب برخی از مساجد نیز غسالخانه وجود داشت که تا نیم قرن قبل یعنی تا حدود سال 1350 بعضی از آنها دائر بود و بعداً متروک گردید . از وقتیکه گورستانهای داخلی شهر یکی پس از دیگری متروک و دفن در آنها عرفاً و قانوناً ممنوع شد احتیاج به غسالخانه در تخت فولاد یعنی مزار عمومی شهر احساس گردید . از اینرو از طرف یکی از تجار متدین و خدمتگزار به اجتماع و دین در قسمت شمالی تکیه خاتون آبادیها که تقریباً اول اراضی تخت فولاد محسوب می شد مفسل آبرومندی بنا نمود که تا سال 1404 ه. ق دائر بود و سپس متروک و بوسیله برخی افراد تخریب شد . بعضی از غسالخانه های اصفهان که نویسنده خود بیاد دارم و یا از افراد مطلع شنیده ام عبارتند از :
1- غسالخانه آب بخشان در نزدیکی مسجد آب بخشان (میدان شهداء )
2- غسالخانه پا قلعه حوالی چشمه باقرخان
3- غسالخانه خواجو در کنار چهارباغ خواجو در مجاورت کارخانه پشمباف فعلی
4- غسالخانه ستی فاطمه در پشت بیمارستان کاشانی .
5- غسالخانه قبرستان قبله دعا در جنوب دبیرستان صدیق اعلم
6- غسالخانه مسجد جامع در زاویه شمال غربی مسجد که قسمتی از آن جزو مسجد احداثی در تکیه علامه مجلسی قرار گرفت (به اجازه و تصویب مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه زیر نظر هیئت امناء )
7- غسالخانه طوقچی و غیره
یک مسئله فقهی
از نظر شرع مطهر مسافر بکسی گفته می شود که : قصد طی مسافت 8 فرسخ (48 کیلومتر) متصل یا چهار فرسخ رفتن و چهار فرسخ برگشتن در یک روز داشته باشد . بر چنین کسی واجب است که نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار کند (برای آگهی از مسائل قصر و اتمام و همچنین مسائل مربوط به روزه شخص مسافر باید به رساله عملیه مراجعه شود ) .
اکنون گوئیم چون مسافت گورستان جدید اصفهان یعنی « باغ رضوان» تا شهر بیشتر از 25 کیلومتر می باشد و رفتن و برگشتن آن جمعا بیشتر از 50 کیلومتر می شود بنابر این کسانیکه جهت زیارت اموات و یا تشییع جنازه و یا شرکت در مراسم بدانجا می روند اگر بخواهند نمازظهر و عصر بخوانند باید آنرا شکسته بخوانند و هر گاه در ایام ماه مبارک رمضان قبل از ظهر بدانجا مسافرت کرده و بعد از ظهر برگشتند روزه آنها باطل شده باید اقتضاء آن را بگیرند . جهت تنبه خود وآگهی دیگران یاد آوری گردید . در این مورد باید به مسافت شهر و گورستان دقیقاً رسیدگی شود .
یک رسم و عادت پسندیده
در قدیم الایام افراد یک خاندان پدران و اعمام ، برداران و عموزادگان و دیگر خویشان سببی و نسبی از روی عواطف انسانی و احساسات دینی و دیگر حال یکدیگر آگاه بوده و به آسانی به دید و بازدید هم بروند وصله رحم کنند . در آن زمانها غنی و فقیر جدا از هم زندگی نمی کردند همه با هم در یک محله و یک کوچه خانه داشتند. توانگران از حال مستمندان با خبر بوده و به آنها رسیدگی می کردند. این رسم و عادت پس از مرگ نیز رعایت می شد یعنی بیشتر افراد یک خاندان دریک گورستان و گرد یکدیگر دفن می
شدند .
هر ناحیه و محله ای گورستانی مخصوص داشت نتیجه این کار آن بود که کسیکه بزیارت قبور میرفت بدون تحمل رنج و زحمت زیاد موفق می شد که قبر همه خویشان خود را زیارت کند و عموماً این مقابر گرداگرد قبور علماء و بزرگان دین ایجاد می شد و بدین ترتیب مردم مسلمان علاقه خود را نسبت به علم و علماء و روحانیت و خدمتگزاران اجتماع نشان می دادند .
با توسعه شهرها و نفوذ فرهنگ غربیان و آمیزش وخلطه مردم با این میهمانان ناخوانده کم کم آداب و سنن اسلامی یکی پس از دیگری فراموش شد و توانگران از مستمندان جدا شدند و برای خود کوی و برزن علیحده ای انتخاب کردند در طهران کاخ نشینان بشمال شهر وفقیران در جنوب و در اصفهان بر عکس کسانیکه ثروتی و مکنتی یافتند بجنوب شهر منتقل شده و مردمان کارگر و طبقه سوم همچنان در محلات قدیمی و شمال شهر باقی ماندند لکن گورستان یکی بود تا شهرداری بدون رضایت مردم و نظر خواهی از عقلاء و صاحبان نظر گورستان شهر را به چند کیلومتری منتقل کرد و برای آن مقررات خاصی معین نمود دیگر افراد خاندانها از هم جدا شدند همه پراکنده و دور از هم بخاک رفتند و اگر کسی بخواهد برای افراد خاندان خود قبری تهیه کند باید مبلغی بپردازد و آنرا بعنوان «محافظت قبر» دریافت می دارند . جهت اطلاع معروض می دارم که این گورستان چند سال قبل از انقلاب تهیه شده بود و آیت الله خادمی و آیت الله طاهری و دیگر روحانیون کاملاً درجریان آن بودند و شهردار فعلی آن را افتتاح کرد.
قابل توجه همگان : نقل یک فتوی
یکی از دوستان که اقوالش در نزد من مورد اعتماد است و من به صحت گفته های او یقین دارم نقل کرد که :
در سالهای آخر حکومت رژیم سابق که موضوع تعطیل و تخریب تخت فولاد و انتقال آن به محلی دیگر مورد بحث قرار گرفته بود جمعی از مومنین و مقدسین از چند تن از علماء و مجتهدین اصفهان و قم و نجف اشرف در این باره استفتاء کردند که همگان با تخریب مخالف بوده و صریحاً مرقوم فرمودند از آنجمله مرحوم آیت الله العظمی حاج میر سید علی بهبهانی رضوان الله علیه مرقوم فرموده بودند: این عمل مستلزم سه معصیت کبیره است به این شرح :
1- تصرف در مال غیر بدون اجازه و رضایت صاحبانش (یعنی ورثه صاحب قبر)
2- نبش قبر اگر عمل تخریب موجب آن گردد که استخوانها ظاهر شود .
3- اگر استخوانها ظاهر شدو ترکیب آن را بهم زدند یعنی استخوانها راجابجا کرده و یک جا جمع کنند و یا هر عمل دیگری که اندام پوسیده مرده را بهم زند در حکم مثله کردن است و این هر سه کار معصیت بوده و عامل آن گناهکار ا
ست .
این مسئله قابل توجه است و باید مسئولین فعلی امور که خویشتن را مسلمان و تابع اوامر و دستورات مراجع و مجتهدین بزرگوار می دانند مراقب و مواظب باشند که خدای ناخواسته مرتکب گناهی نشوند و بدانند که تصویب نامه ها نمی تواند سلب مالکیت از افراد بنماید .
«بسم الله الرحمن الرحیم »
الحمدلولیه والشکر علی نعماته والصلوه والسلام علی محمد وآله واللعن الدائم علی اعدائهم .
اکنون که بخواست خداوند متعال از نوشتن مقدمه فراغت حاصل شد به ذکر مطلب اصلی و مقصد نهائی پرداخته و قبل از شروع در مقصود و بیان تکایای تخت فولاد و ذکر اسامی عده ای از مدفونین در آنجا کلمه تکیه را معنی می کنیم و موارد استعمال آن وبه ذکر برخی از ترکیبات آن می پردازیم .
تکیه در لغت به معنی : پشت دادن ـ لمیدن ـ اعتماد کردن ـ محل سکونت درویشان و جای سوگواری و عزاداری جهت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام می باشد و از کلمات مرکبه آن : تکیه زدن ـ تکیه دادن ـ تکیه کردن ـ تکیه گاه ـ تکیه نمودن ـ تکیه کلام می باشد . ذیلاً به اشعار زیر توجه فرمائید:
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد بگزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
تکیه زدن بر مقام ومنصب دنیا نزد خردمند نیست لایق و سایا
تکیه کردن بر کلام خویشتن زابلهی دانند جمله مر
د و زن
مکن تکیه بر جاه دنیا و پشت که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
تکیه کن بر علم خود ای با ادب نی به مال و نی بجاه و نی نسب
و در اصطلاح و استعمال تکیه بمعنی حسینیه یعنی جای برگزاری مراسم عزاداری و تکیه بمعنی مقابر علماء و بزرگان و این معنی همان تکیه درویشان است یعنی تکیه گاه ایشان که جای سکونت و عبادت و ریاضت آنها بوده و زندگی و معیشت آنان نیز از محل موقوفات و نذورات اداره می شده است و عموماً پس از مرگ نیز در همان محل دفن می شدند .
4. اسامی تکایای تخت فولاد و برخی از مدفونین در آنها بر حسب حروف تهجی
این نوع تکیه ها در زمان پادشاهان صفوی در داخل و خارج شهر اصفهان نسبتاً زیاد بوده است اینک اسامی برخی از تکایای موجود از قدیم را که در داخل شهر اصفهان قرار دارندنام می بریم:
شماره نام تکیه محل تکیه ملاحظات
1. میرزا اشرف محل خواجو
2. پاچنار دالبطی مقبره خواجه نظام الملک دارالبطیخ
3. نایب جواد محله خواجو کوچه درویشان
4. تکیه حسن خاکی محله خواجو کوچه میرزا کریم
5. تکیه خواجو معروف به حسینیه صرافها
6. روغنی
7. صائب شاعر معروف عهد صفوی لبنان خیابان صائب
8. حاج میرزاداوود جویباره
9. طوقچی مقابل مقبره صاحب بن عباد حسینیه
10. محمد علی یزدی محله نو ـ چهارسو شیرازیها
11. قلیانی ها
12. گرک یراق سینه پائینی
13. گل بندها حسن آباد گاو بندها
14. نورباران انتهای خ شاه عباس دوم (شریف واقفی)
در سالهای اخیر بوسیله مردم متدین ونیکوکار چندین تکیه و حسینیه در اصفهان بناگردید که به نامهای : بیت الزهراء علیهما السلام ـ بیت العباس جوادیه ـ حسینیه و غیره نامیده شده است .
اسامی برخی از تکیه ها که در داخل شهر اصفهان قرار داشته و در طول تاریخ از بین رفته است در ذیل نگاشته می شود :
شماره نام تکیه محل تکیه
1 تکیه باباحیدر چهارباغ
2 تکیه بکتاش محله حسن آباد
3 تکیه در دشت پامنار در دشت
4 تکیه درویش صادق لبنان
5 تکیه درویش صالح جنب نهر طاق نما ، محله لبنان
6 دولت صفوی
7 دولت قاجاری
8 تکیه ظلمات کوچه میر عماد خطاط مشهور
9 تکیه ملا عابد مقابل مقبره صاحب بن عباد ، جنب کوچه
10 تکیه علی اکبر بیک محله خواجو ـ جنب مسجد علی اکبر بیک
11 تکیه علی بابا کوچه مقابل مسجد آقا علی بابا، کوچه تخت گنبد
12 تکیه فیض در سال 1068 بنا گردیده بانی شاه عباس دوم
13 تکیه چله خانه نزدیک تکیه بابارکن الدین ، تاریخ آن 1112
14 تکیه مفت دست مقابل مسجد و حمام علی اکبر درخیابان جمال الدین عبدالرزاق
تقسیم بندی تکیه های تخت فولاد :
تکیه های واقع در تخت فولاد را بر چهار دسته تقسیم می کنیم :
الف : آنها که فقط نامشان را می دانیم لکن خود تکیه و آثار آن از بین رفته است .
ب : تکایای عهد صفوی
ج : تکایای دوره قاجاریه
د: تکایای ساخته شده بعد از قاجاریه
اینکه اسامی تکیه ها و بقعه ها
الف : 1- تکیه سید ابولقاسم خواجوئی (سادات خواجوئی ) اخیراً تبدیل به فضای سبز گردید .
2- بقعه اللهوردیخان
3- تکیه بابا بیات از عرفاء وصوفیه
4- تکیه بابالکات از عرفاء و صوفیه
5- بقعه سکاکی
6- تکیه شیخ زین الدین
7- بقعه سادات کتابی در جنب تکیه میرزا رفیعاء نائینی
8- تکیه درویش صادق مربوط به زمان صفویه
9- تکیه فیض (غیر از بقعه فیض)
10- گنبد لالا
11- بقعه محمد بیک مربوط به عهد صفوی
و شاید تکیه های دیگری که فعلاً نام و مشخصات آن بر نویسنده مجهول است .
ب : تکایای عهد صفویه :
در دوره سلاطین صفویه علاوه بر عبادتگاههائی که برای جمعی از بزرگان دین بنا کردند و برخی از آنها از نظر ساختمان و کاشیکاری و هنر معماری جزو آثار باستانی و میراث فرهنگی بشمار می رود تکیه هائی نیز بناکردند این تکیه ها به قرار زیر می باشد (بترتیب سنوات ):
1- لسان الارض : همانگونه که قبلاً متذکر شدیم اصل بنا از دیالمه بوده و تا قبل از خراب شدن آثار دیلمی در آن ظاهر بود در دوران صفویه ساختمان تکمیل وتجدید شده لکن هیچگونه آثاری از گج بری و کاشیکاری نداشت فقط ساختمان مختصری بنظر می رسید .
2- تکیه بابارکن الدین از آثار شاه عباس کبیر صفوی و تاریخ کتیبه ساختمان 1039 می باشد. این تکیه دارای گنبد 12 ترک است .
3- تکیه میرفند رسکی حکیم و عارف و فیلسوف مشهور متوفی بسال 1050 بدون بقعه لکن اطاق بالای سر قبر و کتیبه آن که بخط میر عماد حسنی خطاط معروف است از آثار گرانقدر موجود در تخت فولاد می باشد .
4- تکیه میرزا فیعاء نائینی عالم فقیه حکیم فیلسوف زاهد جلیل القدر عظیم المنزله متوفی بسال 1082 دارای بقعه بسیار عالی و نفیس از آثار باستانی اصفهان و از بناهای دوران شاه سلیمان صفوی است : این تکیه بمناسبت فرودگاه خراب شد و بقعه در داخل فرودگاه قرار گرفت .
5- تکیه آقا حسین خونساری که به استاد الکل فی الکل معروفست ودر سال 1098 وفات یافته و شاه سلیمان جهت او بقعه ای رفیع بنا نمود ، که جزو آثار باستانی اصفهان محسوب است .
6- تکیه آقا رضی الدین محمد بن محمد تقی حسینی موسوی شیرازی اصفهانی عالم جلیل متوفی بسال 1113 قبر او در اطاقی مختصر بدون بقعه قرار گرفته وعده زیادی از اعقاب و اولاد او در همین بقعه مدفون می باشند .
7- تکیه خاتون آبادی : میر محمد اسماعیل حسینی خاتون آبادی متوفی بسال 1116 مدفون در مدرسه ای که خود در تخت فولاد بنا کرده بود . بقعه از آثار شاه سلطان حسین صفوی و از جمله آثار باستانی اصفهانست .
8- تکیه فاضل سراب که آنرا تکیه جویباره ایها نیز می گویند و قبر عالم جلیل مولی محمد بن عبدالفتاح تنکابنی سرابی متوفی بسال 1124 در داخل بقعه قرار دارد . بقعه بدون گنبد و از آثار شاه سلطان حسین صفوی است .
ج : تکیه هایی که در دوره پادشاهان قاجاریه ساخته شده است
این تکیه ها عموماً فاقد گنبد کاشیکاری و تزئینات معماری و بیشتر ساده است . اینک اسامی این تکایا بر حسب حروف تهجی :
شماره نام معروفترین فرد مدفون بانی ساختمان و سال وفات صاحب تکیه
1 تکیه آباده ای حاج محمد جعفرآباده ای سلیمان خان رکن الملک
2 تکیه آغا باشی میر محمد اسماعیل پاقلعه ای فوت 1323 ه.ق
3 سید ابوجعفر سید ابوجعفر خادم الشریعه فوت 1324
4 میرزا ابوالمعالی میرزا ابوالمعالی کلباسی فوت 1315
5 تکیه میرزا محمد علامه فقیه صاحب روضات فوت 1313
باقرچهارسوقی
6 حاج آقا باقر قزوینی حاج آقا باقر در دشتی فوت 1363 ه. ق
7 سید محمد ترک سیدمحمد ترک خوئی فوت 1266ه .ق
8 شیخ محمد تقی رازی شیخ محمد تقی رازی فوت 1248 ه.ق
9 تویسرکانی میرزا عبدالغفار تویسرکانی فوت 1319 ه.ق
10 ریزی شیخ مرتضی ریزی فوت 1329 ه.ق
11 شهشهانی میر سید محمد شهشهانی فوت 1287 ه.ق
12 صدرالعلماء سید عبد الوهاب شمس آبادی تکیه ساده بدون اطاق
13 بقعه فیض علیشاه علیمرادخان
14 کازورنی سید محمد باقر درچه ای حاج محمد حسن کازرونی
15 گلزار رجبعلی گلزار شاعر (1302- 1366 )
16 آقا محمد بید آبادی آقا محمد بید آبادی میرزا سلیمان خان رکن الملک
17 مشایخ نعمت اللهی چند تن از آقایان نعمت اللهی شیخ اسدالله ایزد گشسب و غیره
18 ملک آخوند کاشی حاج محمد ابراهیم ملک التجار
19 مهدوی آقا سید حسن مجتهد بدون اطاق
20 واله آقا محمد کاظم واله از آثار باستانی
توضیح (1) : تکیه آقا سید ابوجعفر را گاهی بنام تکیه حاج آقا مجلس می خوانند .
توضیح (2) : تکیه حاج آقا باقر قزوینی بنام تکیه خلیلی معروفست .
توضیح (3) : تکیه سید محمد ترک را بنام تکیه جهانگیر خان قشقائی می گویند .
نکته ای قابل توجه :
اگر کسی سنگ نبشته های تخت فولاد را قبل از آنکه بکلی از بین برود با کمال دقت و حوصله بخواند و اشعار آنرا یادداشت و اسامی مدفونین و تاریخ آنرا بنویسد قسمت مهمی از تاریخ علمی و ادبی اصفهان از دوران پر افتخاری صفوی تا کنون بدست می آید .
چه بسیار دانشمندانی که نامشان فقط در سنگ قبرشان تا کنون باقی مانده و بسیاری از شعراء و ادباء گمنام که تنها اثر آنها ماده تاریخهائی است که جهت معاصرین خود گفته اند و حتی اشعاری از شعرای معروف و گویندگان مشهور که دیوان اشعارشان نیز چاپ شده لکن برخی از اشعارشان در آن نیامده است . بطور مثال :
1- ماده تاریخی که مرحوم سید احمد هاتف شاعر بسیار معروف و مشهور در رثاء و ماده تاریخ فوت حاج محمد حسن کلباسی پدر علامه جلیل حاجی کلباسی گفته در دیوانش نقل شده است .
2- نام کفاش شاعر معروف قرن 13 هجری ونمونه اشعارش در هیچ کجا ثبت نشده و فقط چند نمونه ماده تاریخ از او در دست می باشد اگر چه دیوان اشعارش در کتابخانه حضرت آیت الله گلپایگانی در قم موجود است .
تذکر: آنچه از اسامی بزرگان از مجتهدین وحکماء و شعراء و غیره در این مجموعه ذکر می شود معمولاً آنهائی است که دارای سنگ نوشته می باشند و یا نویسنده از آنها مطلع است . (آنها که سنگ نوشته ندارند) و ده ها بلکه صدها عالم و فقیه وادیب وخطاط وهنرمند دیگر از بزرگان در این مزار متبرک بخاک رفته اند که چون دارای سنگ قبر نبوده اند نامشان برای همیشه از خاطره ها محو گردیده است .
قدیمی ترین قبر در گورستان تخت فولاد :
در اینکه زمین تخت فولاد ولسان الارض قبل از سلاطین صفویه گورستان بوده سخنی نیست . شاردن فرانسوی و دیگران این نکته را بصراحت در کتابهای خود ذکر نموده اند . اما متاسفانه در اثر گذشت زمان و بی توجهی مردم و همچنین سیل و بارندگیها و دیگر عوارض بسیاری از قبور بزرگان و دیگران را ساکنین تخت فولاد و غاصبین اراضی آنجا از بین بردند و بصورت خانه و باغ در آوردند اما آنچه مسلم است و قبور آنان مربوط به قبل از سلاطین صفوی می باشد بدین قرار است :
1- فولاد دیلمی (بابا فولاد) مربوط به اوایل قرن پنجم هجری قمری .
2- سکاکی عالم معروف (ابویعقوب یوسف بن ابی بکر) مولف مفتاح العلوم متوفی در رجب 626 ه.ق بنا بقولی .
3- رضی الدین علی لالا غزنوی شاعر عارف مشهور متوفی بسال 643 ه.ق
4- بابا رکن الدین بیضاوی عارف مشهور متوفی بسال 769 ه.ق
5- بابا بیات از عرفاء قرن هشتم
6- بابالکات از عرفاء قرن هشتم
7- در اول تخت فولاد جنب غسالخانه چند قبر موجود بود که تاریخ آنها مربوط به اوائل قرن دهم هجری و یکی از آنها را که بر روی نهر آب انداخته بودند سال 950 واندی بود .
مرحوم استاد همائی مکرر میفرمود که تمام قبور تخت فولاد را دیده ام و سنگ نبشته های آنرا خوانده ام و تاریخ همه آنها را ثبت و ضبط نموده ام .
ایکاش این اثر نفیس روزی بچاپ می رسید و یک قسمت از تاریخ اصفهان روشن می شد به امید آنروز.
در بعضی از کتابها دیده شد که قبر ابن مسکویه در تخت فولاد است و یقیناً اشتباه است . اینک اسامی تکیه ها و مدفونین در آن :
تکیه آباده ای
این تکیه منسوبست به علامه فقیه عالم فاضل جلیل جامع معقول و منقول مجتهد بارع مرحوم حاج محمد جعفر فرزند محمد صفی آباده ای و آنرا مرحوم میرزا سلیمان خان رکن الملک شیرازی نایب الحکومه اصفهان در سال 1316 هجری بنا نهاده است . کتیبه سردرب تکیه بخط نستعلیق از میرزا فتح الله جلالی خطاط و شاعر و ادیب و اشعار از طغرل شاعر مشهور قرن 13 در اوایل قرن 14 بدین شرح می باشد .
حبذا از آصف دوران سلیمان زمان رکن ملک حق گزار حق پرست حق شناس
آنکه عمر خویش را فرموده درخیرات صرف حسن اعمال جنابش بی حساب وبی قیاس
تکیه حاجی محمد جعفرآباده ای عالم ربانی آن ذخر خواص وفخر ناس
کرد آباد وبدین جعفری خدمت نمود خدمت دین را کند آن حضرت اندر هر لباس
بهر تاریخش بزرجعفری طغرل نوشت « از سلیمانست دین جعفری محکم اساس»
تکیه مرحوم آباده ای از تکایای باصفا و منظم و مورد توجه و عنایت خواص و عوام مردم اصفهانست که جهت زیارت وقبور علماء مدفون در آن بقعه شریفه در ایام هفته و بخصوص درشب و روز جمعه مومنین بدانجا رفته و فاتحه می خوانند .
تفاوت دو زمان :
در اول قرن سیزدهم نایب الحکومه اصفهان در این شهر مسجد و مدرسه می سازد و برای بزرگان علماء بقعه و تکیه بنا می کند اما در اول قرن پانزدهم برخی از موسسات و مردم در انهدام و محو آثار علماء و قبور آنان می کوشند . بین تفاوت ره از کجاست تا بکجا؟ اینک شرح حال اجمالی مرحوم آباده ای :
عالم جلیل بزرگوار فقیه عادل کامل زاهد عابد متقی جامع معقول و منقول و حاوی فروع و اصول حاج محمد جعفر بن محمد صفی صغا بادی آباده ای اصفهانی در آباده شیراز متولد گردیده و در اصفهان خدمت بسیاری از بزرگان که از آنجمله است : 1- حاج محمد ابراهیم کلباسی 2- حاج سید محمد باقر حجه الاسلام شفتی 3- حاج ملا علی نوری (احتمالاً) 4- آقا سید محمد مجاهد اصفهانی تلمذ نموده وجزو خواص اصحاب مرحوم حجه الاسلام شفتی بوده و در اصفهان حوزه درس و قضاوت شرعی داشته و بسیار زیرک وفطن و دانا بوده و مرافعات و نوشتجاتی را که در نزد او نوشته می شده است در دفتری ثبت می نموده است . (همانند دفاتر اسناد رسمی در زمان حاضر که مبادا بعداً موجب اختلاف شود) وی عالمی خلیق و مهربان و ظریف و خوش طبع و شوخ بذله گو بوده و شوخیهائی لطیف از او معروفست . در اصفهان حوزه درس او از نظر تنوع و جامعیت مشهور بوده و امام مسجدی بوده که به نام ایشان در محله جماله بنا شده بوده (مسجد حاج محمد جعفر آباده ای) کتب زیر از تالیفات اوست :
1- تعلیقه بر تلخیص الاقوال 2- رساله حمامیه درمحل نزاع حمام شیخ بهائی 3- رساله عملیه که عده زیادی از او تقلید میکردند . 4- سئوال و جواب 5- شرح تجرید الکلام تالیف خواجه نصیر الدین طوسی 6- شرح دروس فقه جعفری 7- مرایا در اصول 8- نقود المسائل الجعفریه در فقه استدلالی 9- وجیزه در تلخیص کتاب تحفه الابرار تالیف مرحوم سید حجه الاسلام و غیره
مرحوم آباده ای در شب 19 رمضان المبارک سال 1280 در اصفهان وفات یافت و در اول تخت فولاد مدفون گردید . میرزا علیرضا پرتو در مرثیه و ماده تاریخ وفات آن مرحوم گوید :
حیف از حاجی محمد جعفر آنک گمرهانرا سوی حق بردی بره
سال تاریخش زپرتو شد سئوال گفت « اللهم نور مضجعه »