مناره های تاریخی اصفهان

کلمه مناره مصدر میمى است از فعل نار ثلاثى مجرد و منامه و معنى اسم مکان می دهد یعنى جاى روشن.

مناره در قدیم الایام بین دو مرز می ساختند و در آن چیزى نورانى قرار می دادند تا مرز وابسته را نشان دهد و کم بکم در میان راه هاى عمومى نیز اینگونه مناره ‏ها را بنا می کردند تا مسافران و کاروانان بتوانند مسیر و مقصد خود را بشناسند.

اول مناره‏اى که گفته ‏اند بنا گردید مناره اسکندریه بود که ارتفاع آن دویست و سى ذراع بوده است.

این گونه مناره ‏هاى بعد از اسلام و در ممالک اسلامى براى گفتن اذان بنا گردید و از اینرو در بیشتر جاهائى که بعد از اسلام احداث گردیده مناره ‏هاى پیوسته به مساجد و یا عماراتى است که جنبه مذهبى و تقدیس دارد.

بیشتر مساجدی که در قرون اولیه اسلام ساخته شده مناره هم داشته است:

مانند مسجد جورجیر اصفهان که نوشته‏ اند مناره آن بیش از یکصد ذراع بوده یا مسجد شهرستان که اینک اثرى از مسجد و مناره آن دیده نمی شود.

در این مناره ‏ها جائى هم براى موذن در نظر گرفته‏ اند که در آنجا اذان بگوید و آن را ماذنه می گویند و روى این اصل است که بعضى از مناره ‏ها را که در آن چنین جائى ساخته نشده مربوط به پیش از اسلام می دانند.

شرح مناره ‏ها چنین است:

مناره باقوشخانه

شاید ساختمان مزبور با مناره ‏ها مرتبط باشد و در زمان سنجر ساخته شده باشد و تقریباً از نظر تاریخ بنا مربوط به حدود قرن ششم مى ‏گردد.

از کتیبه زیر مقرنس هاى بالاى مناره که به خط ثلث سفید معرق بر زمینه کاشى لاجوردى رنگ است فقطه جمله (و من دخله( باقى مانده که در وقایع قسمتى از آیه:

ان اول بیت وضع للناس الذى ببکه مبارکا و هدى اللعاغلمین فیه آیات بینات مقام ابرایهم و من دخله کان آمنا مى ‏باشد.

به نظر نگارنده این آیه دلالت دارد که محل مزبور مشتمل بر مسجدى بوده و در اثر مروز زمان از میان رفته است.

در داخل مرنس هاى مناره ‏ها هر سوسن یا طاس شامل یک کلمه است و کلمات موجود به خط ثلث سفید معرق بر زمینه کاش لاجوردى چنین است:

«محمد» «على» «وفاطمه» «والحسن» «والحسین»

پوشش تزییناتى مناره ‏ها مزبور به خط بنائى فیروزه ‏اى بر زمینه شطرنجى آجرى در هفت ردیف به شرح زیر است:

ردیف اول کلمه (الله(، ردیف دوم تکرار کلمه« اکبر»، ردیف سوم تکرار کلمه (الله(، ردیف چهارم تکرار کلمه «محمد»، ردیف پنجم تکرار کلمه «و على»، ردیف ششم تکرار کلمه «و حسن»، ردیف هفتم تکرار کلمه «و حسین» این مناره زیر شماره 272 به ثبت تاریخى رسیده است.

مناره ساربان

این مناره هم در محله جوباره در میان فضائى وسیع واقع شده و از مناره ‏هاى بسیار زیباى عهد سلاجقه در اصفهان است.

مؤلف دانشمند گنجینه آثار تارخى اصفهان راجع به این مناره چنین نوشته است:

این مناره که یکى از زیبارتین مناره ‏هاى عهد سلاجقه در اصفهان است در انتهاى شمالى محله جوباره ناحیه یهودى نشین اصفهان نزدیک مناره چهل دختران در گوشه یک میدان کوچکى که یقیناً در زمان ساختمان آن محل مسجد کوچیک در پاى مناره بوده است واقع شده.

ارتفاع این مناره در حدود 48 متر است و محیط قاعده آن 14 متر مى‏ باشد و از پائین به بالا داراى هفت قسمت متمایز است:

قسمت اول آن آجر چینى ساده است. قسمت دوم و سوم آن داراى تزیینات عالى آجرى مى‏ باشد. قسمت چهارم آن تاج اول مناره است که مقرنس هاى آجرى توأم با کاشى فیروزه ‏اى دارد و بسیار جالب و پر حالت است. قسمت پنجم آن تزیینات آجرى است. قسمت ششم آن تاج دوم مناره است و قسمت هفتم آن تارک مناره است.

در قاعده دو تاج این مناره دو کتیبه بسیار زیبا از بهترین رنگ فیروزه ‏اى کاشى دیده و خوانده مى ‏شود. مناره مزبور که از ارتفاع اولیه آن اندکى کاسته شده است در حال حاضر به سمت مغرب متمایل شده و این تمایل از دور و نزدیک کاملاً نمایان است. سال ساختمان این مناره در کتیبه ‏هاى فعلى آن موجود نیست لذا به طور قطع نمى ‏توان زمان ساختمان آن را معلوم کرد. پرفسور پوپ سال ساختمان این مناره را اواخر قرن پنجم هجرى مى‏ داند و آقاى مایرون به منت سمیث ساختمان آن را بین سالهاى 550تا 688 هجرى تخمین زده است. کتیبه فوقانى مقرنس هاى تارک این مناره به خط کوفى فیروزه اى بر جسته بر زمینه آجرى به شرح زیر است:

«لا اله الا الله صادقا مخلصا محمد رسول الله »

کتیبه زیر مقرنس ها به خط کوفى فیروزه ‏اى بر جسته بر زمینه آجرى به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم و من احسن قولا ممن دعا الى الله و عمل صالحاً و قال اننى من السلمین»

کتیبه وسط این مناره به خط بنائى فیروزه اى بر زمینه آجرى تکرارى نام هاى: (محمد) و (ابوبکر) و (عمر) و (عثمان) و (على).

در نصف تحتانى مناره مزبور و در اشکال مربع به خط بنانى فرو رفته بر زمینه شطرنجى و به طور درهم و بر هم عبارات زیر تکرار شده است:

(لا اله الا هو) (و هو بکل شى‏ء علیم) (و هو السمعى البصیر).

در تاریخچه اصفهان نوشته شده که مناره ساربان به مناره مسجد على شباهت دارد و ارتفاع آن 44/2 متر و مدخل پلکان در ارتفاع 7 مترى تنه مناره واقع شده و تعداد پلکانش 135 است و پهناى پلکانهاى 68 سانتیمتر است.

و نیز گفته است که ساختمان مناره متعلق به عهد سلجوقیان و بنا به گفته گدار فرانسوى مربوط به سالهاى 525 تا 550 هجرى است.

کتیبه‏ هاى مناره را چنین بیان کرده که از سه کتیبه کوفى تزیین یافته است:

1- کتیبه یکم با کاشى آبى عبارت: لا اله الله صادقاً مخلصاً محمد رسول الله بر آن منقوش است.

2- کتیبه دوم شامل آیه 33 سوره فصلت قرآن است.

3- کتیبه سوم به خط کوفى چهار گوش با آجر تراش بر روى کاشى آبى شامل اسامى: محمد (ص) و خلفاى راشدین است.

این مناره کمى به سمت مغرب تمایل پیدا کرده و زیر مناره که خالى و به جاى زیر زمین از آن استفاده مى‏ کردند در سال یکهزار و سیصد و بیست و چار شمسى به طرز خوبى بسته و پر شده است.

پس مى ‏توان گفت که مناره ساربان ارتفاعش بین 44/2 متر تا حدود 48 متر و محیط قاعده آن 14 متر و داراى 135 پلکان و سه کتیبه کوفى مى‏ باشد و تاریخ ساختمان قرن پنجم و ششم بوده است.

در کتاب نصف جهان فى تعریف الاصفهان چنین گفته:

و در محله جویباره هم چند مناره دارد یکى از آنها را مناره ساربان مى ‏نامند و از همه این منارها منار ساربان بلندتر و خوش نماتر ساخته شده و معتبرتر است و به خاطر فقیر چنان مى ‏رسد که این منار را نام منار سارویه بوده و در آن محل واقع بوده است، اسم آن محل متروک و مهجور شده و کسى نام سارویه ندانسته است، آن را ساروان خیال کرده و با آن نام اشتهار یافته باشد و الله اعلم.

اما وجه تسمیه منار ساربان به نظر مى‏ رسد گفته نصف جهان درست باشد و ساختمان سارویه که شرح آن در مبانى معدومهالاثر بیان گردیده در همین محله بوده و هنگامى که خمارتکین تصرفاتى در آن بنا کرد احتمال دارد این مناره را هم او ساخته باشد و مناره به نام محل اشتهار داشته و کم بکم سارویه به ساروان و ساروان به ساربان تغییر وضع داده است.

این مناره زیر شماره 232 به ثبت تاریخى رسیده است.

مناره ‏هاى دردشت

مناره ‏ها که سر آنها افتاده وصل به ساختنمانى بوده که واحدى از مدرسه و مسجدى از زمان ال مظفر را تشکیل مى‏ داده و پس از خرابى مسجد و مدرسه تبدیل به کاروانسرا گردیده و در زمان حاضر کاروانسرا هم خانه شده است.

در جوار این دو مناره مقبره‏اى است که گنبد خشتى و بسیار زیاد و مرتفع دارد و در آن سنگ قبرى است که از آن نام صاحب قبر معلوم مى ‏گردد.

مؤلف تاریخچه ابنیه تاریخى اصفهان راجع به این دو مناره چنین نوشته است:

در محله در دشت دو مناره قدیمى کاشیکارى مغولى وجود دارد که قسمتى از سر آنها خراب شده و مى ‏گویند هر کس قصد خرابى این دو مناره را نموده از بین رفته است و مربوط به دوره دوم سلجوقى است.

این دو مناره طرفین سر در مدرسه‏ اى بوده که در زمان شاه ابواسحاق مسجدى وجود داشسته و خراب شده و بعدها به کاروانسرا و حالیه اراضى آن تبدیل به چند خانه مسکونى گردیده و این دو مناره به حالت مخروبه ‏اى هنزو باقى است. در جنب این دو مناره مقبره‏اى است که گنبد خشتى بسیار زیبا و بلندى دارد. در این بنا سنگ قبر عالى است که این عبارات بر روى آن خوانده مى ‏شود:

«هذه الصخره المقدسه انشاتها الخاتون العظمى سلطان بخت آغا ابنهالامیر خسرو شاه ادام الله توفیقها لنفسها بعد وفاتها فى رمضان سنه ثلث و خمسین …

و منظور دختر کیخسرو اینجو مى‏ باشد که در سال 759 ه وفات یافته، شوهرش شاه محمود و برادر شوهرش شاه شجاع نام داشته که در جنگ دو برادر رشادت هاى زیاد به خرج داد و عاقبت شاه محمود او را در حال مستى در سال 769 ه بکشت. گویند این سنگ را قبل از فوت خود نقش کرده بوده است. در کنار این کتبیه اطاق کوچکى موجود است که به زیر نقب یا دخمه ‏اى راه دارد.

نام سلطان بخت آغا و یا آغا سلطان در کتیبه ایوان جنوبى به خط نستعلیق و در سر درب مسجد جامع رو به کوچه ساوجیان به خط کوفى معرق به سال 760 ه موجود است.

در گفته‏ هاى مؤلف تاریخچه ابنیه تاریخ اصفهان دو اشتباه دیده مى ‏شود: یکى این که در عبارت سنگ قبر بجادى ادام الله اشتباهاً ادامه الله نوشته ‏اند در صوترى که عبارت سنگ قبر همان ادام الله است. دوم این که بانو سلطان آقا بانى تزیینات ایوان جنوبى مسجد جامع عتیق اصفهان را که در قرن دهم مى ‏زیسته با سلطان بخت آغا دختر کیخسرو و یا خسرو شاه که در قرن هشتم بوده است اشتباه کرده ‏اند.

مؤلف گنجینه آثار تاریخى اصفهان درباره مناره ‏هاى مزبور بحثى محققانه کرده که قسمتى از آن به شرح زیر نقل مى ‏گردد:

دو مناره در دشت بر فراز سر در بلندى به ارتفاع حدود پانزده متر که از عظمت دیرین ان حکایت مى‏ کند قرار دراند. ارتفاع باقى مانده ‏هاى دو مناره در دشت از سطح پشت بام آن بیش از 8 متر نیست و حکایت از بناى مفصل و وسیعى مى ‏کند که در عقب مناره ‏ها و سر در مجلل آن واقع مى ‏شده است. از ترتیب استقرار ساختمان هاى بعد از سر در به علت تغییرات زیادى که در وضع این ناحیه داده شده اطلاعاتى در دست نیست و از ساختمان وسیع آن غیر از فضاى مختصرى که در عقب سر در واقع است چیزى باقى نمانده ولى به طورى که معمرین ساکن در اطراف این بناى تاریخى براى نگارنده نقل کرده ‏اند تا یک قرن پیش هم اطاق هاى ویرانه اطراف مدرسه در دشت که مناره ‏ها و سر در فعلى مدخل آن محسوب مى ‏شده باقى بوده است و تدریجاً ضمیمه خانه ‏هاى اطراف شده و تا یک قرن پیش به صورت (تکیه) محلى براى اجتماع مردم محله در دشت بوده است.

در اطراف گردنه گنبد آرامگاه سلطان بخت آغا نیز آثارى مشاهده مى ‏شود که اتصال بقعه در به بناهاى دیگر در اطراف آن مى ‏رساند و چنین استبناط مى ‏شود که باقى مانده اثارى از یک مجموعه ساختمانى مفصال و وسیع بوده است که به احتمال قوى بانى ساختمان آن خود سلطان بخت آغا و یا شوهر او سلطان محمود آل مظفر بوده است.

بقعه فعلى از طرف ضلع شمالى راهى به داخل مدرسه داشته است که فعلاً مسدود مى‏ باشد و ترتیب ساختمان در مجاورت سر در و راه داشتن آن به مدرسه باز مؤید این مطلب است که ساختمان مناره ‏ها و سر در فعلى مدرسه نیز از اقدامات خود سلطان بخت آغا بوده است و بقعه اختصاصى آرامگاه وى نیز در زمان حیات خود او ساخته شده و کلیه این اقدامات ساختمانى با فراغت تمام صورت گرفته است حتى سلطان بخت آغا به موجب الواح موجود بر سنگ قبر نفیس او سنگ مزبور را در زمان حیات خود در سال 735 هجرى و شانزده سال قبل از آنکه کشته شود دستور تهیه و تزیین ان را داده است و بعد از قتلش در بقعه اختصاصى خود مدفون شده و سنگ مزبور نیز بر آرامگاه او قرار داده شده است. با علاقه زیادى که محمود شاه ال مظفر به این زن داشته است و تأثر و تحسر شدیدى که پس از قتل او ارکان زندگى او را فرا گرفتنه و تا آخر عمر او را سخت نادم و پشیمان نموده است و علاقه خود شاه محمود آل مظفر به عمران و ساختمان که آثار دوره او نیز در صفه عمر در مسجد جمعه اصفهان و در امامزاده اسماعیل موجود است مى ‏توان احتمال داد که اگر ملکه زیبا و زیبا پرست او خود بانى ساختمان بناى مزبور نبوده است یقیناً در تشویق پادشاه وقت به انجام این قبیل امور مشوق مؤثرى بوده و نقش مهمى داشته است و با تنوجه به جنگ هاى متعدد و لشکر کشى ‏هاى دائمى این سلطان و جنگ و ستیزهاى دائمى بین او بردران و رقیبانش که او را واردار مى ‏کرده از پاى تخت خود اصفهان خارج شود مى ‏توان به احتمال قریب به یقین گفت که سرپرستى و نظارت در عملیات ساختمانى دوره حکومت او با زن رشد و لایق او سلطان بخت آغا بوده است.